دل که بی دلبر بود بی جان بود
خوش بود جانی که با جانان بود
نور او در دیدهٔ ما رو نمود
گرچه از چشم شما پنهان بود
کنج دل گنجینهٔ عشق ویست
جای گنجش در دل ویران بود
هر که دید آئینهٔ گیتی نما
بر جمال خویشتن حیران بود
ذوق ما از عقل می پرسی مپرس
این کسی داند که او را آن بود
کشتهٔ او زندهٔ جاوید شد
پیش او مردن مرا آسان بود
نعمت الله در خرابات مغان
ساقی سرمست می نوشان بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عشق و دلدادگی میپردازد. شاعر بیان میکند که دل بدون محبوب بیجان است و وقتی که روح با محبوب در ارتباط است، خوش و شاداب میشود. نور محبوب در دل انسانها تابش دارد، حتی اگر از دید دیگران پنهان باشد. عشق در دل انسانها به مانند گنجینهای است که در جای ویران قرار دارد. شاعر به زیبایی و حیرت از جمال خود اشاره میکند و میگوید که درک واقعی عشق از عقل فراتر است. او به این نکته اشاره دارد که عاشق، حتی در مرگ، زنده و جاویدان است و به آرامش مرگ در کنار محبوب مینگرد. در نهایت، شاعر به نعمت و شادمانی در مینوشی مغان اشاره میکند که نشانهای از خوشی و سرمستی است.
هوش مصنوعی: دل وقتی که معشوق نداشته باشد، بیمعنا و خالی است. اما جان و زندگی واقعاً برای کسی خوشایند است که با محبوبش باشد.
هوش مصنوعی: نور او در دیدگان ما آشکار شد، حتی اگر برای چشمهای شما پنهان باشد.
هوش مصنوعی: در دل هر انسانی، عشق حقیقی مانند گنجی ارزشمند نهفته است، اما برای کسانی که دلشان ویران و خالی است، هیچ نوری از این عشق دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: هر کس که دنیا را مانند یک آئینه ببیند و زیباییهای خود را در آن مشاهده کند، شگفتزده و تحت تأثیر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: از عقل ما نمیتوانی حال و ذوق ما را بپرسی، زیرا تنها کسی که این را میداند، خود ما هستیم.
هوش مصنوعی: کسی که به عشق او جان باخته است، حالا زنده و جاوید شده است. در مقابل او، برای من مردن چندان دشوار نیست.
هوش مصنوعی: خداوند نعمتهای خود را در مکانهای دور از دین و مذهب، جایی که بادهنوشان در حال شادی و مستی هستند، به مردم ارزانی میدارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنچه نقد سینهٔ مردان بود
زآرزوی آن فلک گردان بود
گر از آن یک ذره گردد آشکار
هر دو عالم تا ابد پنهان بود
در گذر از کون تا تاب آوری
[...]
هر کرا جای این نگارستان بود
دایم اندر روضۀ رضوان بود
بیت معمورست و تا این خانه هست
خاندان ملک آبادان بود
گر جهان طوفان غم گیرد چه باک؟
[...]
تا کی از ما یار ما پنهان بود؟
چشم ما تا کی چنین گریان بود؟
تا کی از وصلش نصیب بخت ما
محنت و درد دل و هجران بود؟
این چنین کز یار دور افتادهام
[...]
در یکی گفته میسر آن بود
که حیات ِ دل، غذای جان بود
سوی هر دو روز وشب گردان بود
نام او قلب از برای آن بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.