گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

خوش بود دردی که درمان او بود

خرم آن جانی که جانان او بود

کفر زلفش رونق ایمان ماست

کفر کی باشد که ایمان او بود

گرد عالم روز و شب گردیده ام

دیده ام پیدا و پنهان او بود

بی نشانی آیتی در شأن اوست

شأن او نام و نشان او بود

موج دریائیم و دریا عین ماست

هر چه ما داریم آن او بود

عین او در عین ما چون شد عیان

در همه عالم عیان او بود

عارفانه گفتهٔ سید بخوان

کاین معانی از بیان او بود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode