جان بی جانان تن بی جان بود
خوش بود جانی که با جانان بود
دردمندان را دوا درد دل است
این چنین دردی مرا درمان بود
عشق را خود با سر و سامان چه کار
کار عاشق بی سر و سامان بود
هر که او پابستهٔ زلف بتی است
همچو مو پیوسته سرگردان بود
هر کسی کز عشق او کشته شود
او نمیرد زنده جاویدان بود
عشق او گنجی و دل پروانه ای
جای گنجش در دل ویران بود
سید و بنده اگر خواهی بیا
نعمت الله جو که این و آن بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و وضعیت روحی عاشق میپردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی زندگیبخش و درمانگر یاد میکند و به سرنوشت عاشقانی که به زلف محبوبان وابستهاند اشاره میکند. او میگوید که عشق میتواند روحی را زنده و جاویدان کند، حتی اگر جسم بیجان باشد. در نهایت، از خوانندگان دعوت میکند که به پیوستن به این مسیر عشق و درک آن بپردازند.
هوش مصنوعی: جان افرادی که بیروح هستند، مانند بدنی بیجان است، اما خوشبخت است کسی که با معشوق خود همراه است و جان دارد.
هوش مصنوعی: افراد دردکشیده فقط با درد دل خود به آرامش میرسند و برای من نیز همین درد، راه نجاتی است.
هوش مصنوعی: عشق به تنهایی نیازی به نظم و ترتیب ندارد، چرا که وضعیت عاشق همیشه بینظام و آشفته است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به زلف و زیبایی معشوقی وابسته است، مانند مویی که دائما در حال حرکت و سرگردانی است، در بلاتکلیفی و سردرگمی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر عشق او جان بدهد، او هرگز نمیمیرد و همیشه زنده خواهد بود.
هوش مصنوعی: عشق او مانند گنجی باارزش است و دل او همچون پروانهای است که در دل ویران خود، جایی برای گنجیده شدن دارد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی سید و بنده را بشناسی، به نعمتهای خدا توجه کن؛ زیرا همه چیز از آن اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنچه نقد سینهٔ مردان بود
زآرزوی آن فلک گردان بود
گر از آن یک ذره گردد آشکار
هر دو عالم تا ابد پنهان بود
در گذر از کون تا تاب آوری
[...]
هر کرا جای این نگارستان بود
دایم اندر روضۀ رضوان بود
بیت معمورست و تا این خانه هست
خاندان ملک آبادان بود
گر جهان طوفان غم گیرد چه باک؟
[...]
تا کی از ما یار ما پنهان بود؟
چشم ما تا کی چنین گریان بود؟
تا کی از وصلش نصیب بخت ما
محنت و درد دل و هجران بود؟
این چنین کز یار دور افتادهام
[...]
در یکی گفته میسر آن بود
که حیات ِ دل، غذای جان بود
سوی هر دو روز وشب گردان بود
نام او قلب از برای آن بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.