یار ما زاری ما نشنید و رفت
آمد و در حال وا گردید و رفت
زلف او در تاب رفت از دست ما
دل ربود و سر ز ما پیچید و رفت
جان ما را یک زمان دلشاد کرد
حال ما را یک زمان وا دید و رفت
عمر ما بود و روان از ما گذشت
گفتمش بنشین دمی نشنید و رفت
گرچه او با جان منش پیوندهاست
بی وفا پیوند خود ببرید و رفت
عقل آمد تا مرا راهی زند
رند مستی دید از او ترسید و رفت
نعمت الله بود یار غار ما
گوشه ای از بوستان بگزید و رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از کسی کو راه حق پوشید و رفت
آستان دوزخ او بوسید و رفت
نفحه آمد مر شما را دید و رفت
هر که را میخواست جان بخشید و رفت
اشک طرف دیده را گردید و رفت
اوفتاد آهسته و غلتید و رفت
بر سپهر تیرهٔ هستی دمی
چون ستاره روشنی بخشید و رفت
گر چه دریای وجودش جای بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.