رندی که حریف عاشقان است
در مذهب عشق عاشق آن است
عشقست که عاشقست و معشوق
در جام جهان نما عیان است
دیوانهٔ عشق عاشق ماست
وارسته ز نام و از نشان است
آسوده ز جسم و جان و صورت
فارغ ز معانی و بیان است
آب است و حباب چون می و جام
این جام می محققان است
نوری است به چشم ما نموده
در دیدهٔ ما ببین که آن است
در مجلس عشق نعمة الله
سر حلقهٔ جمله عاشقان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تبیین مفهوم عشق و جایگاه عاشق و معشوق میپردازد. او عشق را به عنوان نیرویی وصف میکند که عاشق را به سمت خود جذب میکند و در عین حال، عاشق را از وابستگیهای مادی و ظاهری رها میکند. عشق به مانند آب و حباب است و جامی که در آن عشق تجلی یافته، حقیقت و نور را به نمایش میگذارد. در پایان، شاعر به عشق به عنوان یک نعمت الهی اشاره میکند که در دایره عاشقان، در صدر قرار دارد.
هوش مصنوعی: شخصی که در هنرها و رازهای عشق مهارت دارد، در واقع عاشق حقیقی است و در راه عشق به دیگران کمک میکند.
هوش مصنوعی: عشق، همان نیرویی است که عاشق را به خود میکشد و معشوق در آن تصویر واضح و روشنی دارد.
هوش مصنوعی: عاشق دیوانهای که ما را دوست دارد از هرگونه نام و نشانی آزاد و بیپرده است.
هوش مصنوعی: این شعر به آرامش و رهایی از دغدغههای دنیوی اشاره دارد. هم جسم و هم روح از نگرانیها و مشکلات آزاد شدهاند و دیگر حواس و تجلیها برای شخص اهمیتی ندارند. در واقع، این آرامش و دوری از مفاهیم و توصیفهای ظاهری، نشاندهندهٔ وضعیت ذهنی و روحی خاصی است.
هوش مصنوعی: آب و حباب مانند شراب و جام هستند، و این جام شراب از آن کسانی است که حقیقت را میشناسند.
هوش مصنوعی: نوری در چشمان ما وجود دارد که به ما اجازه میدهد زیباییها و حقیقتها را در آنچه میبینیم درک کنیم. این نور نمایانگر درکی عمیق است که به ما کمک میکند تا چیزها را از زاویهای خاص ببینیم.
هوش مصنوعی: در محفل عشق، نعمتالله برای همه عاشقان در مرکز توجه و اهمیت قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای آنکه لطیفه های طبعت
اجرا ده صد هزار جان است
کلک تو به شکل هست ماری
کش آب حیات در دهان است
با همت تو چهار طاقی است
[...]
خورشید ممالک جهان است
شایستهٔ بزم و رزم از آن است
هر شور وشری که در جهان است
زان غمزهٔ مست دلستان است
گفتم لب اوست جان، خرد گفت
جان چیست مگو چه جای جان است
وصفش چه کنی که هرچه گویی
[...]
این باد بهار بوستان است؟
یا بوی وصالِ دوستان است؟
دل میبرد این خط نگارین
گویی خط روی دلستان است
ای مرغ به دام دل گرفتار
[...]
میخانه سرای عاشقان است
رندی که چو ماست عاشق آن است
بستان و بنوش شادی ما
جامی که به از شراب جان است
از ما نکند کناره معشوق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.