عشق مست است و عقل مخمور است
عاقل از ذوق عاشقان دور است
دل ما گنجخانهٔ عشق است
گنجخانه به کُنج معمور است
نظری کن که نزد اهل نظر
هر که او ناظر است منظور است
نور چشم است در نظر پیدا
دیده ای کو ندید بی نور است
زاهد ار ذوق ما نمی داند
هیچ عیبش مکن که معذور است
آفتاب ار به نور پیدا شد
سید ما به نور مستور است
نعمت الله به رندی و مستی
در همه کاینات مشهور است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به عشق و عقل پرداخته و نشان میدهد که عشق حالت خاصی است که عقل را تحت تأثیر قرار میدهد. عشق در دل انسانها گنجینهای است و کسانی که به آن آگاهند، آن را میستایند. شاعر درباره اهمیت نور و بصیرت در درک عشق صحبت میکند و تأکید میکند که زاهدان و افرادی که از این ذوق بیبهرهاند، جای عیبجویی ندارند. همچنین، شاعر به محبوبیت نعمت الله (که احتمالاً به شخصی خاص اشاره دارد) در حالت رندی و مستی در کل جهان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: عشق حالتی شادیبخش و سرمستی دارد و عقل در این حالت کمتوان میشود. کسانی که عاقل هستند از لذت و شوق عاشقان دور هستند.
هوش مصنوعی: قلب ما محل و مخزن عشق است و این مخزن در جایی دنج و آرام پر از عشق و محبت قرار دارد.
هوش مصنوعی: به کسی که اهل فهم و بینش است، نگاه کن؛ چرا که هر کسی که نگاهی به مسائل دارد، هدف و مقصود را درک میکند.
هوش مصنوعی: نور چشم در دید، به روشنی دیده میشود؛ اما کسی که نور را نبیند، در واقع بینور است.
هوش مصنوعی: اگر زاهد از لذتهای ما خبر ندارد، به او ایرادی نگیرید، چون در این مورد بیخبر است و عذری دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه خورشید با نور خود نمایان میشود، ولی آقای ما با نوری پنهان وجود دارد.
هوش مصنوعی: اعتماد به لطف و بخشش خداوند در حالت خوشحالی و شادابی، در تمام دنیا شناخته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
قوت روح خون انگور است
تن پر از فتنه گشت و معذور است
آن نبید اندر آن قدح که به وصف
جان در جسم و نار در نور است
همچو زنبور شد زبان گز و باز
[...]
روزگار عصیر انگور است
خم ازو مست و چنک مخمور است
خیز تا سوی باغ بشتابیم
کز می و میوه اندر او سور است
سیب سیمین سلب چو گوی بلور
[...]
زان در افواه خلق مذکور است
سخن من، که از طمع دور است
سخت بسته چو راه گوش کر است
ناگشاده چو دیده کور است
نا بسوده چو گوهر صدف است
نا گرفته چو قلعه غور است
گوئی از بی فضائی و تنگی
[...]
دل، چو در دام عشق منظور است
دیده را جرم نیست، معذور است
ناظرم در رخت به دیدهٔ دل
گرچه از چشم ظاهرم دور است
از شراب الست روز وصال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.