دل، چو در دام عشق منظور است
دیده را جرم نیست، معذور است
ناظرم در رخت به دیدهٔ دل
گرچه از چشم ظاهرم دور است
از شراب الست روز وصال
دل مستم هنوز مخمور است
دست ازین عاشقی نمیدارد
دایم از یار اگرچه مهجور است
حال آشفته بر رخش فاش است
شعله و نار پرتو نور است
حکم داری به هر چه فرمایی
که عراقی مطیع و مامور است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلدادگی است. شاعر بیان میکند که دل او در دام عشق گرفتار شده و عذر و جرمی برای این احساسات ندارد. با وجود اینکه محبوبش از او دور است، همچنان او را میبیند و عشقش را حس میکند. شاعر از شراب عشق یاد میکند که او را مست کرده و همچنان در یاد معشوق است، حتی اگر معشوق او را نبیند. حال او و آتش اشتیاقش بر چهرهاش نمایان است. در نهایت، او میپذیرد که هر چه دلخواه عشقش باشد، او به آن تمکین و اطاعت میکند.
هوش مصنوعی: وقتی دل در عشق گرفتار میشود، چشمها از هر گونه خطا معاف هستند و نمیتوانند مورد سرزنش قرار گیرند.
هوش مصنوعی: اگرچه از نظر ظاهری دور هستی و من نمیتوانم تو را ببینم، ولی در دل و در خیالم همیشه نظارت بر تو دارم.
هوش مصنوعی: هنوز هم از شوق و شادی روزی که با محبوبم بودم، دل من مست و غرق در خوشی است و اثر شراب آن روز را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: او از عشق و محبت به یار دست برنمیدارد، هرچند که یارش از او دور است و در تنهایی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: حال پریشان او بهخوبی مشخص است و در درخشش چهرهاش، شعله و آتش نور را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: تو هر چیزی که بخواهی بگویی، من قبول میکنم و از تو پیروی میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
قوت روح خون انگور است
تن پر از فتنه گشت و معذور است
آن نبید اندر آن قدح که به وصف
جان در جسم و نار در نور است
همچو زنبور شد زبان گز و باز
[...]
روزگار عصیر انگور است
خم ازو مست و چنک مخمور است
خیز تا سوی باغ بشتابیم
کز می و میوه اندر او سور است
سیب سیمین سلب چو گوی بلور
[...]
زان در افواه خلق مذکور است
سخن من، که از طمع دور است
سخت بسته چو راه گوش کر است
ناگشاده چو دیده کور است
نا بسوده چو گوهر صدف است
نا گرفته چو قلعه غور است
گوئی از بی فضائی و تنگی
[...]
دل چو در دام عشق منظور است
دیده را جرم نیست، معذور است
ناظرم بر رخت به دیدهٔ جان
گرچه از چشم ظاهرم دور است
از شراب الست روز وصال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.