موجیم و حباب هر دو آبست
آبست که صورت حبابست
آن کس که خیال غیر بندد
نقش غلطست و خود به خوابست
موجست و حباب هر دو یک آب
آبست که آب را حجابست
مهتاب چو رو به تو نماید
روشن بنگر که آفتابست
بر بسته نقاب می برد دل
این طرفه که عین آن نقابست
دلسوخت در آتش محبت
گر میل کنی جگر کبابست
اسرار ضمیر نعمت الله
احسان که کند که بی حسابست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تفسیر مفاهیمی عمیق میپردازد. شاعر با استفاده از تمثیل "موج" و "حباب"، به ارتباط بین حقیقت و ظواهر اشاره دارد و میگوید که هر دو از یک آب هستند، اما ظواهر (حباب) حقیقت را میپوشانند. همچنین شاعر به خوابزدگی افراد اشاره میکند که در جستجوی چیزهایی غیر از حقیقت هستند. مهتاب و آفتاب به مثابه دو جنبه از واقعیت نشان داده میشوند و بر اهمیت توجه به حقیقت واقعی تأکید میکند. در نهایت، شاعر به عشق و محبت اشاره کرده و بیان میکند که عشق میتواند دل را بسوزاند و با اشاره به اسرار الهی، به نیکیهای بیحد و حساب خدا اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ما مانند موج هستیم و حباب، هر دو از آب تشکیل شدهایم. در واقع، ظاهر ما مانند حباب است، اما درون ما به عمق و واقعیتمان که آب است، وابسته است.
هوش مصنوعی: کسی که به چیزهای غیر از خودش فکر میکند در حال خیالبافی است و از واقعیت غافل شده است.
هوش مصنوعی: موج و حباب هر دو از یک منبع آب به وجود آمدهاند و هر کدام به نوعی مانعی برای دیدن عمق آب هستند.
هوش مصنوعی: وقتی که مهتاب به تو نگاهی بیفکند و روشنایی ببخشید، به یاد داشته باش که این روشنی مانند نور خورشید است.
هوش مصنوعی: دل در اینجا به نوعی از حالت و روحیه اشاره دارد که به چیزی جذاب و زیبا پاسخ میدهد. هنگامی که نقاب برداشته میشود، تماشاگر با واقعیت و زیبایی واقعی مواجه میشود، که همانند خودش را به نمایش میگذارد. این نشاندهنده این است که گاهی چیزهایی که به وضوح وجود دارند، در قالبهای خاصی پنهان شدهاند و حالا با کنار رفتن آن نقاب، حقیقت و زیبایی خود را نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: اگر به عشق دلسوختهای تکیه کنی، خواهی دید که دلش در آتش محبت میسوزد و مثل جگر کباب خواهد شد.
هوش مصنوعی: رازهای درون انسان را تنها نعمت الله میداند و نکته این است که این رحمت بیحساب و اندازه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
وان مادر تو که در نقابست
او هم ز غمت چو من خرابست
از نور کمال کامیابست
گویی فرزند آفتابست
یار از دل زار پر حسابست
اوراق کباب ازین کتابست
روی تو که رشگ آفتابست
از رشگ دل آفتاب آبست
در برقع زلف ماه رویت
تابنده چو مهر در سحابست
نرگس ز حیای چشم جادوت
[...]
رویت همه آتشست و آبست
مویت همه حلقه است و تابست
فصل گل و وقت صبح برخیز
ای چشم دلم چه وقت خوابست
بگشای ز هم هلال ابروی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.