ما غرقهٔ آبیم چنین تشنه عجیبست
در خانهٔ خویشیم و غریبیم غریبست
در عین وصالیم و گرفتار فراقیم
ما دور ز یاریم ولی یار قریبست
درماندهٔ دردیم ولی خرم و شادیم
ما را چه غم از درد چو محبوب طبیبست
در دیدهٔ مجنون همه جا صورت لیلی است
در چشم محبان همه معنی حبیب است
ای عقل تو مخموری و من عاشق سرمست
غوغا مکن ای خواجه که این هردو حبیبست
لاهوت تو چون موسی و ناسوت تو مابوت
معنی تو چون موسی و صورت چو صلیبست
مائیم که معشوق خود و عاشق خویشیم
هم سید و هم بنده نظر کن که حبیبست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عشق و ارتباط میان محبوب و عاشق میپردازد. شاعر به تناقضهای موجود در عشق اشاره میکند: ما در حالی که در کنار محبوبیم، احساس غربت میکنیم؛ حتی هنگامی که در کنار هم هستیم، هنوز درگیر فراقیم. او بیان میکند که با وجود درد و رنج، به دلیل وجود محبوب، شاد و خرم هستیم. عشق و محبت در این شعر به صورت مفهومی عمیق و جنبشی زنده توصیف میشود که همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد. شاعر در انتها به یکپارچگی میان معشوق و عاشق اشاره میکند و میگوید که هر دوی آنها همزمان هم سید و هم بنده هستند.
هوش مصنوعی: ما در آبی غرق شدهایم و با این حال همچنان تشنهایم. عجیب است که در خانه خود هستیم، اما احساس غریبی میکنیم.
هوش مصنوعی: ما در کنار هم هستیم ولی در عین حال احساس جدایی میکنیم. اگرچه از یار دور هستیم، اما او همیشه به ما نزدیک است.
هوش مصنوعی: ما با وجود اینکه از درد رنج میبریم، اما خوشحال و خرم هستیم. چه غم و اندوهی از درد داریم وقتی که محبوبمان به عنوان درمانگر در کنار ماست؟
هوش مصنوعی: مجنون در هر جایی که نگاه کند، تنها تصویر لیلی را میبیند. همچنین، عاشقان در همه جا فقط معنای معشوق را مییابند.
هوش مصنوعی: ای عقل، تو مثل فردی مستی و من هم عاشق شگفتی و هیجان. خواهش میکنم ای آقا، آرام باش زیرا هر دوی ما به عشق وابستهایم.
هوش مصنوعی: عالم الهی تو شبیه موسی است و وجود مادی تو مانند یک معبود. معنای وجود تو همچون موسی و ظاهرت مانند صلیب است.
هوش مصنوعی: ما هم محبوب خود را داریم و هم عاشق خود هستیم؛ هم سروریم و هم بنده. به این موضوع دقت کن که او محبوب است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
می هست و درم هست و بت لاله رخان هست
غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست
زو دوسترم هیچ کسی نیست و گرهست
آنم که همی گویم پازند قرانست
هر کو به جز از تو به جهانداری بنشست
بیدادگرست ای ملک و بیخرد و مست
دادار جهان ملک جهان وقف تو کردست
بر وقف خدا هیچکسی را نبود دست
طاهر ثقت الملک سپهر است و جهانست
نه راست نگفتم که نه اینست و نه آنست
نی نی نه سپهر است که خورشید سپهر است
نی نی نه جهانست که اقبال جهانست
آن چرخ محلست که با حلم زمینست
[...]
ایام نشاط است که عید است و بهار است
گیتی همه پربوی گل و رنگ و نگار است
در هر وطنی خرمی از موکب عیدست
در هر چمنی تازگی از باد بهارست
تا باد بهاری به سوی باغ گذر کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.