گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

صورتی آراستی معنی کجاست

کی خدا یابی چه رویت با ریاست

ظاهر و باطن به همدیگر نکوست

هر که دارد هر دو با ما آشناست

گرچه تمر و جو ز هر یک تیرگیست

بهتر از این هر دو آن انجیر ماست

مجلس عشقست و ما مست و خراب

این چنین بزم خوشی دیگر کجاست

بحر عشقش را کرانی هست نیست

ابتدا نبود ورا بی انتهاست

آفتابست او و عالم سایه بان

عالمی در سایه بان پادشاست

هر که چون ما بندهٔ سید بود

هم چو بنده سید هر دو سراست

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۸۹ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
خواجه عبدالله انصاری

مرغ ایمانرا دو پر خوف و رجاست

مرغ را بی‌پر پرانیدن خطاست.

مسعود سعد سلمان

ای نگارین چون تو از خوبان کجاست

نیست کس را آنچه از گیتی تراست

قد و روی و زلف،سرو و ماه مشک

مشک، پیچان، ماه، تابان، سرو،راست

تا مرا مهر تو اندر دل نشست

[...]

قوامی رازی

«ای قوامی هر که چون تو نانباست

تا قیام الساعه فخر شهر ماست »

«گندم فضل خدای از بهر تو

کشته اندر دستگرد کبریاست »

«تخمش از تقدیس عرش ایزدیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قوامی رازی
انوری

رتبت و تمیکن صدر موئتمن

همچو قدر و همتش بی‌منتهاست

آفتابش در سخاوت مقتدیست

واسمان را در کفایت مقتداست

طبع شد بیگانه با آز و نیاز

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

عشق تو همچون قضا فرمانرواست

وصل تو همچون قدر مشکل گشاست

لعل میگونت بسرخی میزند

سرخیش زانست کاندر خون ماست

عشق تو زرد کرد رنگ روی من

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه