گنجور

 
مسعود سعد سلمان

ای نگارین چون تو از خوبان کجاست

نیست کس را آنچه از گیتی تراست

قد و روی و زلف،سرو و ماه مشک

مشک، پیچان، ماه، تابان، سرو،راست

تا مرا مهر تو اندر دل نشست

از دل من بیش مهر کس نخاست

ای نگار از طاعت تو چاره نیست

راست گویی خدمت خسرو علاست

شاه مسعود آفتاب داد و دین

آنکه بر شاهان گیتی پادشاست

از نهیبش ماه با رخسار زرد

وز شکوهش چرخ با پشت دوتاست

خسروان را آب حوضش زمزم است

سرکشان را خاک قصرش کیمیاست

شاه گردون همت گردون محل

خسرو دریا دل دریا عطاست

از بقا و عز و دولت شاد باد

تا به گیتی دولت و عز و بقاست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خواجه عبدالله انصاری

مرغ ایمانرا دو پر خوف و رجاست

مرغ را بی‌پر پرانیدن خطاست.

قوامی رازی

«ای قوامی هر که چون تو نانباست

تا قیام الساعه فخر شهر ماست »

«گندم فضل خدای از بهر تو

کشته اندر دستگرد کبریاست »

«تخمش از تقدیس عرش ایزدیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قوامی رازی
انوری

رتبت و تمیکن صدر موئتمن

همچو قدر و همتش بی‌منتهاست

آفتابش در سخاوت مقتدیست

واسمان را در کفایت مقتداست

طبع شد بیگانه با آز و نیاز

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

عشق تو همچون قضا فرمانرواست

وصل تو همچون قدر مشکل گشاست

لعل میگونت بسرخی میزند

سرخیش زانست کاندر خون ماست

عشق تو زرد کرد رنگ روی من

[...]

عطار

راه عشق او که اکسیر بلاست

محو در محو و فنا اندر فناست

فانی مطلق شود از خویشتن

هر دلی که کو طالب این کیمیاست

گر بقا خواهی فنا شو کز فنا

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۳۸ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه