منزل جان جهان بر در جانانهٔ ماست
مسکن اهل دلان گوشهٔ میخانهٔ ماست
خلوتی بر در میخانه گرفتیم ولی
حرم قدس یکی گوشهٔ میخانهٔ ماست
تا ز شمع رخ او مجلس جان روشن شد
نور شمع فلک از پرتو پروانهٔ ماست
دیده ای لؤلؤ لالا که ز دریا آرند
حاصل اشک جگر گوشهٔ دردانهٔ ماست
تا ابد گنج غمش در دل ما خواهد بود
زانکه گنجش ز ازل در دل ویرانهٔ ماست
ساقیا ساغر و پیمانه من سوی من آر
که مراد دو جهان یک لب پیمانهٔ ماست
آنچه سید به دل و دیدهٔ جان می طلبد
روز و شب همنفس و همدم میخانهٔ ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف منزل جان و عشق میپردازد. شاعر میگوید که مکان واقعی اهل دل در میخانه است و در آنجا خلوتی یافتهاند. نور عشق الهی، همچون شمعی درجلسات آنها میتابد و اشکهایشان دلی از درد و غم را نشان میدهند. شاعر به گنجی اشاره میکند که همیشه در دلشان وجود دارد و خواستهاش از ساقی، آوردن ساغر و پیمانهای است که نماد خواستههای دو جهان است. در نهایت، بر این نکته تأکید میکند که آنچه برای او عزیز است، همدمی با میخانه و عشق است.
هوش مصنوعی: محل زندگی روح جهان در نزد محبوب ما قرار دارد و مکان آرامش اهل دل در گوشهٔ میخانهٔ ماست.
هوش مصنوعی: ما در کنار میخانه و در عزلت به سر میبریم، اما همچنان مکان مقدس و ارجمند، بخشی از دل همین میخانه برای ماست.
هوش مصنوعی: مشهد جان به لطف حضور او روشنایی پیدا کرد و نور شمع آسمان ناشی از تأثیر پروانه ماست.
هوش مصنوعی: آیا مشاهده کردهای که مرواریدهایی زیبا از دریا به دست میآیند؟ این مرواریدها حاصل اشکهای دلدرد ما هستند که به خاطر عزیزترین فردمان ریخته میشود.
هوش مصنوعی: غم او همیشه در دلهای ما باقی خواهد ماند، زیرا این غم از همان ابتدا در دلهای خراب و خالی ما وجود داشته است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و ساغر و پیمانهات را به سویم بیاور، زیرا آرزوی من و تمام جهان تنها یک لبن آرامش از پیمانهٔ ماست.
هوش مصنوعی: آنچه که سید به دل و جانش میخواهد، همیشه در میخانهٔ ما همراه و همدل است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در سراپردهٔ دل خلوت جانانهٔ ماست
جنت ار می طلبی گوشهٔ میخانهٔ ماست
خواجهٔ عاقل ما گرچه کمالی دارد
بندهٔ بندگی عاشق دیوانهٔ ماست
گنج عشقی که همه کون و مکان می جویند
[...]
نقش هستی رقم صورت کاشانه ماست
مستی کون و مکان از می و میخانه ماست
آب حیوان و می کوثری و ماء معین
جرعه صافی بی دردی پیمانه ماست
زرفشان شمع فلک، مجلس پیروزه لگن
[...]
شهر ویران شده گریه مستانه ماست
هرکجا هست غمی دربهدر خانه ماست
از همه سو، ره بیغوله و صحرا بستند
هرکه را می نگری در پی دیوانه ماست
بال و پر سوخته هر یک به کناری رفتند
[...]
عشرت روی زمین در دل ویرانه ماست
خلوت سینه پر آه، پریخانه ماست
کشتی چرخ اگر باد مرادی دارد
ناله بیخودی و نعره مستانه ماست
هر چه جز جذبه عشق است درین دامن دشت
[...]
اینکه ویران شده از سیل فنا خانه ماست
مخزن گنج بقادر دل ویرانه ماست
مینماید بجهان آنچه ز پیدا و نهان
همه یک پرتو حسن رخ جانانه ماست
گرچه هر دم ز بد و نیک جهان دم نزدیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.