گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

دل ما گنج و گنجخانهٔ ماست

گوشهٔ جان ما خزانهٔ ماست

نغمهٔ بلبلان گلشن عشق

صفت صوت خوش ترانهٔ ماست

در خرابات عشق شب تا روز

نالهٔ زار عاشقانهٔ ماست

اندر این دامگاه عرصهٔ دل

مهر شهباز عشق دانهٔ ماست

بی نشان است راه جان لیکن

دل ما پیرو نشانهٔ ماست

هر زمان خود زمانه دگر است

این زمان بی گمان زمانهٔ ماست

دم به دم می رسد ندا کای یار

نعمت الله ما یگانهٔ ماست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۶۳ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای کریمی که دام منت را

کرم و بخشش تو دانه ماست

بهمه وقت چون فرو مانیم

کف زربار تو خزانه ماست

گر بخدمت همیرود تقصیر

[...]

مجد همگر

از تو ما را شکایتی ست لطیف

وان نه از تست از زمانه ماست

این چه می بود کم فرستادی

که همه شهر پرفسانه ماست

اگر آن را شراب باید خواند

[...]

نسیمی

مرغ عرشیم و قاف خانه ماست

کن فکان فرش آشیانه ماست

جعد مشکین و زلف وجه الله

دام دل عین و خال دانه ماست

ای فسوسی دم از فکوک مزن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه