گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

دارم از عشق درد دل خیلی

نیست درمان به غیر واویلی

چشم ما بحر در نظر دارد

کرده هر گوشه ای روان سیلی

هست ما را به میخوری ذوقی

نیست ما را به زاهدی میلی

من مجنون ندانم از حیرت

لیلی از خویش و خویش از لیلی

عاشق درمند چون سید

نتوان یافتن به هر خیلی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode