گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

متناهی شود به تو همه شی

تو شوی منتهی به حضرت وی

غایت ذوق ما کجا یابد

به جز از ما و همچو ما هی هی

زاهد و زهد و آرزوی نماز

ما و ساقی و ساغر پر می

کشتهٔ عشق و زندهٔ ابد است

کی بمیرد کسی که زو شد حی

آفتابست و عالمی سایه

هر کجا او رود رود در پی

نو او را به نور او دیدیم

نه به یک چیز بلکه در همه شی

سر سید ز نعمت الله جو

دم نائی طلب کنش از نی