گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

گر به دلبر دل سپاری دل بری

جان به جانان ده که تا جان پروری

دست بگشا دامن دلبر بگیر

سر به پایش نه که یابی سروری

جام می می خور غم عالم مخور

تا که از عمر عزیزت برخوری

عین مطلوبی و از خود بی خبر

طالب نقش و خیال دیگری

جنت المأوای دل صاحبدل است

خوش در آ گر ره به جنت می بری

عشق از معشوق می آرد خبر

نزد عاشق از ره پیغمبری

نعمت الله یادگار سید است

یافته بر جمله رندان مهتری