گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

راهیم و رهنمائیم هم رهرویم و همراه

هم سیدیم و بنده هم چاکریم و هم شاه

جام می لطیف است این جسم و جان که داریم

در باطن آفتابیم در ظاهریم چون ماه

گاهی چنین که بینی بر تخت چون سلیمان

گاهی چنانکه دانی چون یوسفیم در چاه

رندیم و لاابالی سرمست در خرابات

با ساقئی حریفیم دایم به گاه و بیگاه

در راه بی کرانه ما می رویم دایم

گر عزم راه داری ما با تو ایم همراه

ای بنده بندگی کن تا پادشاه گردی

زیرا که پادشاهند این بندگان درگاه

توقیع آل دارد حکم ولایت ما

باشد نشان آن حکم بر نام نعمت الله

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سام میرزا صفوی

خورشید اوج رفعت طهماسب شاه عادل

شاهی که در دو گیتی کارش بود بدلخواه

صیت عدالت او رفته ز فرش تا عرش

فرمان پذیر حکمش از ماهی اند تا ماه

پا در رکاب تا کرد دشمن فتاد از پای

[...]

هاتف اصفهانی

در عهد خان دوران فرمانروای گیتی

یعنی کریمخان آن خان سپهر خرگاه

شیرافکنی که در رزم گر شیر بیند او را

از پیش او گریزد چون شیر دیده روباه

فرماندهی که بر چرخ روز و شب و مه و سال

[...]

جیحون یزدی

زد ای وشاق غدار عید غدیر خرگاه

باوی سپاه وحدت از ماهی است تا ماه

رایات خرق عادات در موکبش زلل کاه

فرش به خم روئین گوینده انا الله

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جیحون یزدی
صامت بروجردی

در راه کوفه چون گشت ملحق به موکب شاه

نزدیکی زبالی بگرفت بر حسین راه

آثار تشنگی یافت در حر شه فلک چاه

سیراب کرد او را لشکرش به دلخواه

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه