گنجور

 
سام میرزا صفوی

همایون بن بابر پادشاه، پادشاهی است که بکثرت فضیلت و هنر پروری از اساتین سلاطین روزگار منفرد بود و بوفور سخاوت و فرط معدلت و دادگستری از عظمای خواقین منفرد در فن حکمت خصوصا ریاضی ثالث افلاطون و اقلیدوس بود و در کثرت خیل و حشم ثانی اثنین اسکندر فلیقوس، بعد از پدر پای بر تخت سلطنت نهاد و دست احسان و انعام برگشاد، وسعت ملکش از قندهار تا بنگاله که از اقصای ممالک هند است رسید و در شهور سنه اربع و اربعین و تسعمایه یکی از آحاد الناس افغان که موسوم بود به شیرخان در سلک ملازمان خدام رفیع مقام او منتظم بود خروج کرد در اوایل از او اعتباری نگرفته آهسته آهسته شعله فتنه او بالا گرفته ایلغار بر سر پادشاه آورده خرمن حیات بعضی از لشکریان او را سوخته وهنی تمام بکار و بار او آورده خلل کلی روی نمود، پادشاه به تلافی آن معرکه کرت اخری لشکر همایون جمع آورده بجانب او شتافت اما چون گردون میمون سیرت تابع شیرخان بود روباه بازی نمود از غلبه عساکر شیر شکار و هجوم سپاه بسیار نتیجه ای بر آن مترتب نگشت .

ز هامان فزون بود بیژن بزور

هنر عیب گردد چو برگشت هور

بنابر آن عروس مملکت هند را طلاق داده روی فکر، بجانب بکر آورد و در آنجا نیز او را کاری از پیش نرفته بنا بر عداوت اخوان از مملکت زابلستان دست شسته روی امید و رجا بدرگاه گیتی پناه جنت انتباه آورد، و در حدود ابهر بشرف ملاقات صاحبقرانی فایز شد و به امداد آن حضرت بار دیگر بسر حد ولایت موروثی رسید، و تمامی برادران را در کمند تسخیر کشد.

زهی ز بادیه آز کاروان امل را

انامل تو بسر حد آرزو شده رهبر

و تاکنون که سنه سبع و خمسین و تسعمایه هجری است بر مسند سلطنت آن دیار متمکن است و در نظم اشعار خسرو ارباب فهم، و در حسن المقال سر دفتر ارباب نظم و در ایراد خطش حظی کامل و در باب توقیعات انشایش رسایل.

همایون خط او توقیع خوبی راست طغرائی

که ننوشتست منشی قضا هرگز مثال او

در حینی که همایون پادشاه بخدمت شاه غفران پناه آمده گفته :

خورشید اوج رفعت طهماسب شاه عادل

شاهی که در دو گیتی کارش بود بدلخواه

صیت عدالت او رفته ز فرش تا عرش

فرمان پذیر حکمش از ماهی اند تا ماه

پا در رکاب تا کرد دشمن فتاد از پای

چون تیغ کین علم کرد شد دست فتنه کوتاه

گر اهل هفت اقلیم سویش پناه آرند

یابند در رکابش صد سال حشمت و جاه

این مطلع نیز زاده طبع شریف ایشان است :

آن نه سرو است که در باغ قد افراخته است

شمع سبزیست که پروانه آن فاخته است