خیالش نقش می بندد به دیده
چنان نقش و چنین دیده که دیده
منور شد به نورش دیدهٔ ما
نظر فرما در این دیده به دیده
عنایت بین که الطاف الهی
چنین حسن لطیفی آفریده
در این دور قمر حاکم به حکمت
خطی بر ماه تابنده کشیده
ملک صورت به خلق بی نظیرش
ملک سیرت به اخلاق حمیده
به رندان می دهد ساقی سرمست
به ما خمخمانه میرانش رسیده
مجرد کیست در عالم چو سید
کسی کز قید عالم وارهیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شود خون جگر از دل چکیده
که آب آتشین آید ز دیده
از اختر، کِی بُوَد روزِ گُزیده،
بَدِ بَهرام و کیوان زو بریده؟
دلی دیدم بسی تیمار دیده
فراوان سختی و خواری کشیده
بغم پیوسته وز شادی گسسته
رمیده زان و با این آرمیده
خریده انده و شادی فرخته
[...]
ایازی خاص و از خاصان گزیده
ز مسعودی به محمودی رسیده
بحقّ چار یار برگزیده
که دورم مفگن ای نور دو دیده
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.