خوش نقش خیالیست که بستیم به دیده
خوشتر به ازین نقش که بستیم که دیده
در نقش سراپردهٔ این دیده نظر کن
کان نقش نگاریست که در دیده بدیده
گفتم که لبت بوسه دهم گفت ببوسش
شیرین تر ازین قول که گفته که شنیده
در کوی خرابات مغان مست و خرابیم
از دردسر زاهد مخمور رمیده
با ساقی سرمست حریفیم دگر بار
یک جام شرابی به دو صد جم بخریده
دیشب ز در خلوت ما شاه درآمد
مهمان عزیزیست که از غیب رسیده
خلق حسن و خوی حسینیست که او راست
چون سید ما کیست به اوصاف حمیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف تصورات و خیالات زیبای شاعر پرداخته و بر لذتهای عشق و مستی تأکید میکند. شاعر از زیباییها و نقشهای موجود در دنیا و چشمان خود میگوید و به عشق و دلباختگیاش اشاره میکند. در ادامه، به خوشیهای زندگی در کنار دوستان و همدمی با ساقی اشاره میکند و در نهایت به حضور مهمانی ویژه و بااحساس اشاره میکند که خود را از عوالم دیگر به جمع آنان رسانده است. این شخص همچون سید و آقایی است که دارای ویژگیهای نیکو و حسینی است.
هوش مصنوعی: ایده زیبایی که در چشم خود ایجاد کردهایم، از هر تصویری که در واقعیّت میبینیم، دلپذیرتر است.
هوش مصنوعی: به تماشای تصویر زیبایی بینداز که در این چشم (دیده) نقش بسته است؛ این تصویر هنری است که با هر نگاه در این چشم نمایان شده است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که میخواهم لبهایت را ببوسم، او پاسخ داد که این کار را انجام بده، اما بغل کردن شیرینتر از این حرفهاست که من گفتم و تو شنیدهای.
هوش مصنوعی: ما در محلهای که مغان (زاهدان) هستند، سرشار از مستی و خرابیم و از دردسرها و ناملایمات زاهدانی که مستند به زندگی زاهدانه هستند، دوری جستهایم.
هوش مصنوعی: ما دوباره با ساقی خوشسروسامان همنوا شدهایم و برای لذت بردن از شراب، جامی به قیمتی بسیار بالا خریدهایم.
هوش مصنوعی: دیشب در خلوت ما، مهمان عزیزی که از عالم غیب آمده بود، به سراغ ما آمد.
هوش مصنوعی: آفرینش زیبا و ویژگیهای نیکو به او تعلق دارد، چون او همان کسی است که میتوان او را با صفات شایسته توصیف کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شادی ز دلم دور شد و خواب ز دیده
تا من نیم آن روی دلارام تو دیده
گر تو به تن و جان و دل و دیده نیائی
سوی تو فرستم دل و جان و تن و دیده
از من به جز آواز و حدیث ایچ نمانده است
[...]
ای رایت دولت ز تو بر چرخ رسیده
وی چشم وزارت چو تو دستور ندیده
بر پایهٔ تو پای توهم نسپرده
بر دامن تو دست معالی نرسیده
با قدر تو اوج زحل از دست فتاده
[...]
ای آنک تو را ما ز همه کون گزیده
بگذاشته ما را تو و در خود نگریده
تو شرم نداری که تو را آینه ماییم
تو آینه ناقص کژشکل خریده
ای بیخبر از خویش که از عکس دل تو
[...]
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
[...]
ای آنکه رخ و زلف تو آرایش دیده
گردیده بسی دیده و مثل تو ندیده
از گوشه بسی گوشه نشین را که ببینی
در میکدهها چشم سیاه تو کشیده
چشمت به اشارت دل من برد و فدایت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.