جان و دل ایثار جانان کردهایم
عمر و سر در کار ایشان کردهایم
جان فدا کردیم در میدان عشق
این کرم چون شیرمردان کردهایم
جرعهٔ می را به عالم دادهایم
قیمت می نیک ارزان کردهایم
جمع بنشستیم در گلزار عشق
سنبل زلفی پریشان کردهایم
از برای گنج عشقش کنج دل
چون سرای خویش ویران کردهایم
از سر ذوق این سخن را گفتهایم
ذوق در عالم فراوان کردهایم
نعمت الله را به بزم آوردهایم
دعوتی از بهر مهمان کردهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دل تو جمله آسان کردهایم
گرچه پیدا بود پنهان کردهایم
جان فدای عشق جانان کردهایم
این عنایت بین که با جان کردهایم
تا نبیند چشم نامحرم رُخش
روی او از غیر پنهان کردهایم
طعنها بر حال مخموران زدیم
[...]
در جگر صد رنگ توفان کردهایم
تا سرشکی نذر مژگان کردهایم
حیرت از طاووس ما پر میزند
وحشتی را نرگسستان کردهایم
اخگر ما پردهٔ خاکسترست
[...]
تا نگه از چشم حیران کردهایم
خانه آیینه ویران کردهایم
عالمی ما را مسخر شد مگر
یاد انگشت سلیمان کردهایم؟!
خویش را در محفل بزم ادب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.