گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

خیال روی تو دائم به خواب می‌بینم

مدام لعل لبت در شراب می‌بینم

تو نور دیدهٔ مایی تو را به تو نگرم

به چشم تو رخ تو بی‌حجاب می‌بینم

حباب و قطره و دریا و موج می‌یابم

نظر کنیم در این‌ها و آب می‌بینم

چو ماه روی تو ما را جمال بنماید

به نور طلعت تو آفتاب می‌بینم

اگرچه آب حیات از حباب می‌نوشم

چه سرخوشم که حیات از حباب می‌بینم

گشاده‌ایم سر خُم و باده می‌نوشیم

بیا بنوش که خیر و ثواب می‌بینم

جمال ساقی کوثر که نور دیدهٔ ماست

به چشم سید مست خراب می‌بینم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
جمال‌الدین عبدالرزاق

چه شد که عالم معنی خراب می‌بینم

چه شد که ماه کرم در سحاب می‌بینم

چه شد که با همه‌کس اضطرار می‌یابم

چه شد که در همه‌کس اضطراب می‌بینم

ز سوگ طوطی سرسبز شکرین‌الفاظ

[...]

حکیم نزاری

چه حالت است ندانم به خواب می‌بینم

که در کنار به شب آفتاب می‌بینم

منم که باز به چشم خیال دیده چنین

جمال صورت جان بی‌نقاب می‌بینم

هوا معنبر و مجلس بهشت و ساقی حور

[...]

شمس مغربی

منم که روی ترا بی‌نقاب می‌بینم

منم که در شب و روز آفتاب می‌بینم

تویی که پرده ز رخسار خود برفکندی

که تا جمال ترا بی‌حجاب می‌بینم

عجب عجب که به بیداری توان دیدن

[...]

صائب تبریزی

صفای روی ترا از نقاب می‌بینم

به ماه می‌نگرم آفتاب می‌بینم

اگرچه از سر زلفش بریده‌ام عمری است

هنوز در رگ جان پیچ و تاب می‌بینم

غبار چهره خورشیدطلعتی فرش است

[...]

صفای اصفهانی

به تیره شب نظر آفتاب می‌بینم

رخ تو می‌نگرم یا که خواب می‌بینم

به غیر نقش خط از روی آبدار تو من

خط دو کون چو نقش بر آب می‌بینم

خراب عشق توام ورنه در عمارت خویش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه