به تیره شب نظر آفتاب میبینم
رخ تو مینگرم یا که خواب میبینم
به غیر نقش خط از روی آبدار تو من
خط دو کون چو نقش بر آب میبینم
خراب عشق توام ورنه در عمارت خویش
بنای کون و مکان را خراب میبینم
نظر نداشتی ای آنکه گفتی از سر زلف
جمال شاهد جان در حجاب میبینم
تو طره مینگری من ز طره طلعت دوست
تو ابر تیره و من آفتاب میبینم
نه تاب هر نظرست این فروغ و تابش روی
که من در آن سر زلف به تاب میبینم
به چشم باز من آن روی را چو بیضه نور
عیان ز موی چو پر غراب میبینم
شتاب گیر دلا وصل اوست حاصل عمر
که عمر را به روش در شتاب میبینم
کتاب عشق ز من جو که من ز خشت سیاه
بیاض صفحه سر کتاب میبینم
پیادهای تو ز من پرس راه وادی عشق
که خون راهروان تا رکاب میبینم
صفای سرم و خود را بیمن همت پیر
به قصر خسرو مالک رقاب میبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساس عمیق عشق و زیبایی را بیان میکند. او در شب، به یاد عشقش به آفتاب و زیبایی چهره محبوب مینگرد و به نقش و نگارهای او اشاره میکند. شاعر خود را خراب عشق محبوب میداند و میگوید که همه چیز برای او بر اساس عشق به محبوبش خراب و دگرگون شده است. او به شدت تحت تأثیر زیبایی محبوب قرار دارد و میگوید که نمیتواند زیبایی او را به طور کامل درک کند. پایان شعر به اهمیت عشق و تلاش برای رسیدن به محبوب اشاره دارد و بیان میکند که این عشق تمام عمر او را پر کرده است.
هوش مصنوعی: در دل تاریکی شب، نور آفتاب را میبینم و به چهره تو نگاه میکنم، شاید هم در حال خواب دیدن هستم.
هوش مصنوعی: جز نقش زیبا و شفاف چهرهات، هیچ چیز دیگری را نمیبینم. همه چیزهایی که در دنیای مادی وجود دارند، مانند نقش بر آب، بیپایه و بیاعتبارند.
هوش مصنوعی: عاشق تو هستم و به خاطر عشق تو، اگرچه در ظاهر در مکان خودم هستم، اما در درونم همه چیز را نابود شده میبینم.
هوش مصنوعی: تو که ادعا کردی از زیباییهای پنهان، چیزی نمیبینی، پس چطور میتوانی درباره زیبایی دلانگیز او صحبت کنی در حالی که خود را از نگاه به آنها محروم کردهای؟
هوش مصنوعی: تو به زیباییهای خودت نگاه میکنی، اما من از زیبایی دوستتان میگویم. تو مانند ابری تیره هستی و من مانند آفتاب روشن میبینمت.
هوش مصنوعی: این نور و درخشش چهرهات آنقدر قوی و خیرهکننده است که کسی نمیتواند آن را تحمل کند. من فقط در این زیبایی، زلفهای تو را با حالتی سرگشته میبینم.
هوش مصنوعی: با چشمان باز، آن چهره را که مانند سفیدی یک تخم مرغ درخشان است، به وضوح مشاهده میکنم، در حالی که موهایش مانند پر کلاغ تیره و مشکی است.
هوش مصنوعی: عزیزم، سریعتر عمل کن، زیرا هدف زندگی در پیوستن به اوست. من میبینم که عمر به شیوهای سریع در حال گذر است.
هوش مصنوعی: عشق را از من بپرس، چون من در دنیای تاریک و دشواری که دارم، تنها نشانههایی از روشنی و زیبایی را در زندگی میبینم.
هوش مصنوعی: شخصی از من سوال میکند که چطور باید به وادی عشق برود. من در پاسخ به او میگویم که در این مسیر خطرات زیادی وجود دارد و افرادی که در این راه حرکت میکنند، تا جایی که رگهایشان خون میریزد، در اینجا به مشکلاتی برخوردند.
هوش مصنوعی: در دل خود آرامش و خلوص دارم و بدون وجود من، تلاش و زحمات آن پیر را در قصر خسرو، که صاحب قدرت و مقام است، میبینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه شد که عالم معنی خراب میبینم
چه شد که ماه کرم در سحاب میبینم
چه شد که با همهکس اضطرار مییابم
چه شد که در همهکس اضطراب میبینم
ز سوگ طوطی سرسبز شکرینالفاظ
[...]
چه حالت است ندانم به خواب میبینم
که در کنار به شب آفتاب میبینم
منم که باز به چشم خیال دیده چنین
جمال صورت جان بینقاب میبینم
هوا معنبر و مجلس بهشت و ساقی حور
[...]
خیال روی تو دائم به خواب میبینم
مدام لعل لبت در شراب میبینم
تو نور دیدهٔ مایی تو را به تو نگرم
به چشم تو رخ تو بیحجاب میبینم
حباب و قطره و دریا و موج مییابم
[...]
منم که روی ترا بینقاب میبینم
منم که در شب و روز آفتاب میبینم
تویی که پرده ز رخسار خود برفکندی
که تا جمال ترا بیحجاب میبینم
عجب عجب که به بیداری توان دیدن
[...]
صفای روی ترا از نقاب میبینم
به ماه مینگرم آفتاب میبینم
اگرچه از سر زلفش بریدهام عمری است
هنوز در رگ جان پیچ و تاب میبینم
غبار چهره خورشیدطلعتی فرش است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.