گنجور

 
صفای اصفهانی

به تیره شب نظر آفتاب می‌بینم

رخ تو می‌نگرم یا که خواب می‌بینم

به غیر نقش خط از روی آبدار تو من

خط دو کون چو نقش بر آب می‌بینم

خراب عشق توام ورنه در عمارت خویش

بنای کون و مکان را خراب می‌بینم

نظر نداشتی ای آنکه گفتی از سر زلف

جمال شاهد جان در حجاب می‌بینم

تو طره می‌نگری من ز طره طلعت دوست

تو ابر تیره و من آفتاب می‌بینم

نه تاب هر نظرست این فروغ و تابش روی

که من در آن سر زلف به تاب می‌بینم

به چشم باز من آن روی را چو بیضه نور

عیان ز موی چو پر غراب می‌بینم

شتاب گیر دلا وصل اوست حاصل عمر

که عمر را به روش در شتاب می‌بینم

کتاب عشق ز من جو که من ز خشت سیاه

بیاض صفحه سر کتاب می‌بینم

پیاده‌ای تو ز من پرس راه وادی عشق

که خون راهروان تا رکاب می‌بینم

صفای سرم و خود را بی‌من همت پیر

به قصر خسرو مالک رقاب می‌بینم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جمال‌الدین عبدالرزاق

چه شد که عالم معنی خراب می‌بینم

چه شد که ماه کرم در سحاب می‌بینم

چه شد که با همه‌کس اضطرار می‌یابم

چه شد که در همه‌کس اضطراب می‌بینم

ز سوگ طوطی سرسبز شکرین‌الفاظ

[...]

حکیم نزاری

چه حالت است ندانم به خواب می‌بینم

که در کنار به شب آفتاب می‌بینم

منم که باز به چشم خیال دیده چنین

جمال صورت جان بی‌نقاب می‌بینم

هوا معنبر و مجلس بهشت و ساقی حور

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

خیال روی تو دائم به خواب می‌بینم

مدام لعل لبت در شراب می‌بینم

تو نور دیدهٔ مایی تو را به تو نگرم

به چشم تو رخ تو بی‌حجاب می‌بینم

حباب و قطره و دریا و موج می‌یابم

[...]

شمس مغربی

منم که روی ترا بی‌نقاب می‌بینم

منم که در شب و روز آفتاب می‌بینم

تویی که پرده ز رخسار خود برفکندی

که تا جمال ترا بی‌حجاب می‌بینم

عجب عجب که به بیداری توان دیدن

[...]

صائب تبریزی

صفای روی ترا از نقاب می‌بینم

به ماه می‌نگرم آفتاب می‌بینم

اگرچه از سر زلفش بریده‌ام عمری است

هنوز در رگ جان پیچ و تاب می‌بینم

غبار چهره خورشیدطلعتی فرش است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه