رفتم به در خانه میخانه نشستم
آن توبهٔ سنگین به یکی جرعه شکستم
گر عاقل مخمور مرا خواند به مجنون
منعش مکن ای عاشق سرمست که هستم
در هر دو جهان غیر یکی را چو ندیدم
شک نیست که هم غیر یکی را نپرستم
سرمست شرابم نه که امروز چنینم
از روز ازل تا به ابد عاشق و مستم
در خواب گرفتم سر دستی که چه گویم
خوش نقش خیالیست که افتاد به دستم
گفتند که در کوی خرابات حضوریست
برخاستم و رفتم و آنجا بنشستم
سید کرمی کرد و مرا خواند به بنده
من هم کمر خدمت او چست ببستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از تجربهی خود در میخانه صحبت میکند. او به در میخانه رفته و توبهاش را در یک جرعه شراب میشکند. اگرچه دیگران او را دیوانه مینامند، او از این حالت خود راضی است و خود را عاشق و مست میداند. او به فکر و خوابهای خوشی میافتد که به او دست میدهد. در نهایت به کوی خرابات میرود و خود را در خدمت شخصی بزرگوار به نام سید کرم میبیند. این اشعار به شوریدگی و آزادی روح انسان در عشق و میپرستی پرداخته است.
هوش مصنوعی: به خانه میرفتم و نشستم، در حالی که توبه سنگینی بر دوش داشتم، اما تنها با یک جرعه از شراب، آن توبه را شکستام.
هوش مصنوعی: اگر عاقل به من بگوید که مخمور هستم و مرا مجنون بخواند، تو ای عاشق شیدا، مانع او نباش؛ زیرا من واقعاً در اینحال هستم.
هوش مصنوعی: در هر دو جهان، من هیچ موجودی جز یک ذات یکتا را نمیبینم، بنابراین یقین دارم که هیچ چیز دیگری را نمیپرستم.
هوش مصنوعی: من از شادی و شوقی که دارم سرمستم و این حالت امروز به وجود نیامده بلکه از روزگاران قدیم تا ابد عاشق و خوشحال خواهم بود.
هوش مصنوعی: در خواب کسی را دیدم که نمیدانم چه بگویم. چه تصویر زیبایی که به تصادف در دستانم قرار گرفت.
هوش مصنوعی: گفتند که در محله خراباتیها یک جمع و جریانی وجود دارد. من هم از جا برخاستم و به آنجا رفتم و نشستم.
هوش مصنوعی: سید با کرم و بخشش خود مرا فرامیخواند، من هم برای خدمت به او آماده و مصر شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشکن صنما عهد که من توبه شکستم
وز بهر تو در کنج خرابات نشستم
اندر صف خورشیدپرستان شدم اینک
زیرا که میان سخت به زنّار ببستم
پیش تو برم سجده میانبسته به زنّار
[...]
دی در صف اوباش زمانی بنشستم
قلاش و قلندر شدم و توبه شکستم
جاروب خرابات شد این خرقهٔ سالوس
از دلق برون آمدم از زرق برستم
از صومعه با میکده افتاد مرا کار
[...]
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
آوازه درست است که من توبه شکستم
گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت
من فارغم از هر چه بگویند که هستم
ای نفس که مطلوب تو ناموس و ریا بود
[...]
آوازه در افتاد که من توبه شکستم
نه نه نه چنان است که من توبه پرستم
دادند به من چاشنی یی از خمِ مبدا
از جرعۀ آن جام چنین واله و مستم
ز آن گاه که دادند به من مشربۀ خضر
[...]
ای زاهد مستور، ز من دور، که مستم
با توبهٔ خود باش، که من توبه شکستم
زنار ببندی تو و پس خرقه بپوشی
من خرقهٔ پوشیده به زنار ببستم
همتای بت من به جهان هیچ بتی نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.