صورت و معنی ما آب و حباب
خود که دارد این چنین جام و شراب
ما ز دریائیم و دریا عین ماست
می نماید موج ما ، ما را حجاب
جز یکی در هر دو عالم هست نیست
ور تو گوئی هست می بینی به خواب
بسته روبندی ز نور روی خود
آفتابست او و لیکن با نقاب
جامی از می پر ز می بستان بنوش
تا ببینی خوش حباب پر ز آب
ساقی ار بخشد تو را خمخانه ای
شادی او نوش می کن بی حساب
در خرابات مغان دامنکشان
نعمت الله می رود مست و خراب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم وجودی انسان و ارتباط او با عالم هستی میپردازد. شاعر با استفاده از تصویر آب و حباب، به تفاوت میان ظاهر و باطن اشاره میکند. انسان را به دریایی نسبت میدهد که جلوههای او، مانند موج، خود را در حجاب نشان میدهد. در واقع، همه چیز یکی است و چیزهای مختلف تنها جلوههای متنوع یک حقیقت هستند. شاعر به نوشیدن شراب به عنوان راهی برای درک واقعیات اشاره میکند و دعوت میکند تا از شادی و زیبایی موجود در زندگی لذت ببریم. در نهایت، این شعر به مساله خوشی و غرق شدن در لذتهای زندگی در میکدهها و جاذبههای معنوی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ظاهر و باطن ما مانند آب و حباب است؛ یعنی مانند جام و شراب که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند.
هوش مصنوعی: ما از دریا هستیم و دریا نشان دهنده ماست. موجهایی که به وجود میآوریم، میتواند مانع دید ما باشد.
هوش مصنوعی: همه چیز در این دنیا به جز یک چیز وجود ندارد، و اگر بگویی که چیزی هست، آن را فقط در خواب خواهی دید.
هوش مصنوعی: آفتاب با نور چهرهاش خود را نشان میدهد، اما به نوعی پوشیده و پنهان است.
هوش مصنوعی: از میخانه جامی پر از شراب بردار و بنوش تا لذت خوشحالی و طراوت را احساس کنی، مانند حبابی که بر سطح آب شناور است.
هوش مصنوعی: اگر ساقی به تو یک خمخانه بدهد، در آنجا از شادی او، بیپروا و بیچشمداشت نوش کن.
هوش مصنوعی: در میخانههای اهل معرفت، کسانی که در جستجوی نعمتهای الهی هستند، مشغول شادی و سرخوشیند و حالتی بهوجود آوردهاند که نشانهای از بیخود شدن و در هم ریختگی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
این جهان خواب است، خواب، ای پور باب
شاد چون باشی بدین آشفته خواب؟
روشنییْ چشم مرا خوش خوش ببرد
روشنیش، ای روشنائییْ چشم باب
تاب و نور از روی من میبرد ماه
[...]
آفتاب از روی تو بر دست تاب
خود ازین رویست فخر آفتاب
در سحاب از جود تو آمد اثر
زان بود خیرات عالم در سحاب
زور و تاب خسروان سهم تو بود
[...]
من عجب دارم همی از شاعران
تا چرا گویند راد است آفتاب
گرد صحرا سال و مه گردد همی
تا کجا در یابد او یک قطره آب
برخورد آن آب و آنگه میدهد
[...]
کافران را داده مهلت در عقاب
نا فرستاده به عهد او عذاب
هیچ میدانی چه میگوید رباب؟
ز اشک چشم و از جگرهای کباب
پوستیام دور مانده من ز گوشت
چون ننالم در فراق و در عذاب
چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.