لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

چون بر آمد از دل جام آفتاب

نزد ما هر دو یکی شد برف و آب

مجمع البحرین جامست و شراب

این شراب و جام آبست و حباب

جام می بردست می گردم به ذوق

در خرابات مغان مست و خراب

کس نبیند از هزاران زهد و علم

آنچه من دیدم ز یک جام شراب

لوح محفوظ است ما را در نظر

خود که دارد این چنین ام الکتاب

اصل گُل آب است و فرع آب گل

اصل و فرعش دوست دارم چون گلاب

چون نیم هشیار بگذر از سرم

چون ندارم عقل بگذار احتساب

غرق دریائی و تشنه ای عجب

بر سر آبی و پنداری سراب

باده می نوشم مدام از جام عشق

در حضور سید خود بی حساب

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
غزل شمارهٔ ۱۰۰ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
منوچهری

دوستان! وقت عصیرست و کباب

راه را گرد نشانده‌ست سحاب

سوی رز باید رفتن به صبوح

خویشتن کردن مستان و خراب

نیمجوشیده عصیر از سر خم

[...]

مسعود سعد سلمان

میزبان کرد مرا دوش بتم

آن گرانمایه تر از در خوشاب

مجلسی داشتم آراسته خوب

از گل و نرگس و سیم و می ناب

چشم او نرگس و رخسارش گل

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای جوادی که بتو بحر و سحاب

ننویسند بجز بنده خطاب

آن کریمی تو که از غایت جود

از ستاننده ترا بیش شتاب

هر سؤالی که ز تو شاید کرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جمال‌الدین عبدالرزاق
ادیب صابر

شب آدینه و من مست و خراب

عاشقی در دل و در دست شراب

پیش من شمع و من از عشق چو شمع

رنج او ز آتش و رنج من از آب

صحبت من همه با عشق و نبید

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

روز عیدست بده جام شراب

وقت کارست ، چه داری؟ دریاب

مغزم از بانگ دهل کوفته شد

مرهمش نالۀ چنگست و رباب

مدّتی شد که دهان بربستم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه