چون بر آمد از دل جام آفتاب
نزد ما هر دو یکی شد برف و آب
مجمع البحرین جامست و شراب
این شراب و جام آبست و حباب
جام می بردست می گردم به ذوق
در خرابات مغان مست و خراب
کس نبیند از هزاران زهد و علم
آنچه من دیدم ز یک جام شراب
لوح محفوظ است ما را در نظر
خود که دارد این چنین ام الکتاب
اصل گُل آب است و فرع آب گل
اصل و فرعش دوست دارم چون گلاب
چون نیم هشیار بگذر از سرم
چون ندارم عقل بگذار احتساب
غرق دریائی و تشنه ای عجب
بر سر آبی و پنداری سراب
باده می نوشم مدام از جام عشق
در حضور سید خود بی حساب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به ارتباط عمیق و معنوی انسان با عشق و زندگی دارد. شاعر با تشبیه جام آفتاب به برف و آب، به وحدت و هماهنگی در عالم اشاره میکند. او از شراب به عنوان نمادی از شادی و سرمستی صحبت میکند و بیان میکند که تجربهاش از یک جرعه شراب، عمیقتر از تمام زهد و علم دیگران است. همچنین، شاعر به وجود لوح محفوظ و اهمیت آن در نظر خود اشاره میکند و عشق را مانند دریایی میبیند که در آن غرق شده است. در نهایت، او بدون هیچگونه احتساب و در کمال سرمستی، از جام عشق مینوشد.
هوش مصنوعی: وقتی که نور خورشید بر ما تابید، برف و آب به نوعی یکی شدند و از هم جدا نشدند.
هوش مصنوعی: دو دریا به هم پیوستهاند و انگار در یک جام جمع شدهاند؛ این شراب همانند آبی است که در آن حبابهایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر خوشی و لذت، به میخانه میروم و در آنجا با شور و هیجان، مست و سرخوش میچرخم.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند از هزاران زهد و علم، آنچه من از یک جام شراب دیدم را ببیند.
هوش مصنوعی: کتاب بزرگ سرنوشت ما در ذهن او محفوظ است که اینگونه ما را میبیند و میشناسد.
هوش مصنوعی: آب، منبع و اساس گل است و گل، نتیجه و وابسته به آب. من این اصل و نتیجه را دوست دارم، مانند گلاب که از گل به دست میآید.
هوش مصنوعی: وقتی که من در حالت بیحالی هستم و عقل درستی ندارم، بهتر است از سرم عبور کنی و مرا تنها بگذاری.
هوش مصنوعی: در یک دریا غرق شدهای اما هنوز تشنهای! واقعاً عجیب است که در این وضعیت، به آب فکر میکنی و گمان میکنی که چیزی جز سراب وجود دارد.
هوش مصنوعی: من به طور مداوم از جام عشق نوشیدنی مینوشم و در کنار آقای خودم، بدون هیچ گونه حساب و کتابی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دوستان! وقت عصیرست و کباب
راه را گرد نشاندهست سحاب
سوی رز باید رفتن به صبوح
خویشتن کردن مستان و خراب
نیمجوشیده عصیر از سر خم
[...]
میزبان کرد مرا دوش بتم
آن گرانمایه تر از در خوشاب
مجلسی داشتم آراسته خوب
از گل و نرگس و سیم و می ناب
چشم او نرگس و رخسارش گل
[...]
ای جوادی که بتو بحر و سحاب
ننویسند بجز بنده خطاب
آن کریمی تو که از غایت جود
از ستاننده ترا بیش شتاب
هر سؤالی که ز تو شاید کرد
[...]
شب آدینه و من مست و خراب
عاشقی در دل و در دست شراب
پیش من شمع و من از عشق چو شمع
رنج او ز آتش و رنج من از آب
صحبت من همه با عشق و نبید
[...]
روز عیدست بده جام شراب
وقت کارست ، چه داری؟ دریاب
مغزم از بانگ دهل کوفته شد
مرهمش نالۀ چنگست و رباب
مدّتی شد که دهان بربستم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.