شب آدینه و من مست و خراب
عاشقی در دل و در دست شراب
پیش من شمع و من از عشق چو شمع
رنج او ز آتش و رنج من از آب
صحبت من همه با عشق و نبید
الفت من همه با چنگ و رباب
مر مرا شنبه و آدینه یکی است
که چنین دیده ام از عشق صواب
عاشق و مست و خرابم چه کنم
عاشق آن به که بود مست و خراب
خسته عشقم و در دل غم عشق
عاشق یارم و بر کف می ناب
می خورم لعل تر از چشم خروش
در شب تیره تر از پر غراب
کرد بر دیده من خواب حرام
عشق آن نرگس آلوده به خواب
هیچ تهدید عذابم نکنید
که مرا عشق بسنده ست عذاب
چه کنم گر نکنم عیش و نشاط
که مرا عشق و شراب است و شباب
نتوان خورد غم کار جهان
که جهان سایه ابراست و سراب
غم بداندیش خداوند خورد
جغد زیبنده تر آید به خراب
صدر عالی شرف آل رسول
قبله ساده و کعبه آداب
مجددین عمده اسلام علی
آن پسندیده چو جد در هر باب
کف بخشنده او ابر مطیر
لفظ فرخنده او در خوشاب
عاشق خدمت او هر چه قلوب
عاجز منت او هر چه رقاب
ای تو را ابر درم بار لقب
وی تو را بحر گهر بخش خطاب
بی ثناهای تو منسوخ سخن
با عطاهای تو معزول حساب
خاک را حلم تو فرمود درنگ
باد را جود تو آموخت شتاب
حضرت توست جهان را کعبه
طاق ایوانت فلک را محراب
آفتاب از قبل بخشش تو
زر و گوهر کند از سنگ و تراب
زحل از طیرگی همت تو
ساخت از هفت فلک هفت حجاب
زان برافروخت اثیر آتش تیز
تاکند جان عدوی تو کباب
آتش خصم تو چون خاکستر
آب بدخواه تو تیره چو خلاب
بر بداندیش تو اقبال و قبول
نتوان بست به زنجیر و طناب
به تکلف نشود چون تو عدوت
(نتوان یافت جوانی به خضاب
چه خطر دارد پیش تو عدوت)
دیو را چند خطر پیش شهاب
از حقیری که بود حاسد تو
کشت او را ندهد آب سحاب
هر که از خدمت تو یافت نصیب
رسدش جاه و بزرگی به نصاب
لفظ گردد به مدیح تو لطیف
طبع یابد به ثنای تو ثواب
تا ز عشاق بود صبر و شکیب
تا ز معشوق بود ناز و عتاب
تا روان است و پس آنگاه خرد
تا سوال است و پس آنگاه جواب
همه جز دولت و اقبال مبین
همه جز نصرت و تایید میاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر در شب آدینه به عشق و می نوشی میپردازد و از حال مستی و خرابیاش صحبت میکند. او عشق را شمعی میداند که رنج و آتش آن را تحمل میکند و شب را با وجدانی شاداب و دل پر از عشق سپری میکند. او به عشق و زیباییهای آن اشاره میکند و از درد و غم ناشی از عشق صحبت میکند.
شاعر همچنین وجود خدا و فضائل پیامبر را ستایش میکند و به نعمتها و برکتهای آنها اشاره میکند. او تأکید میکند که عشق و ایمان به خداوند میتواند دنیای تاریک و ناامن را به نور و امید تبدیل کند و ذکر میکند که هرکس به خدمت عشق بپردازد، به بزرگی و شرافت خواهد رسید. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که همه چیز در زندگی بسته به عشق و الطاف الهی است.
هوش مصنوعی: شب جمعه است و من به حالت مستی فرو رفتهام، عاشقانه در قلبم احساساتی دارم و در دستم هم شراب است.
هوش مصنوعی: من در کنار شمع نشستهام و از عشق مانند شمع دچار رنج و درد میشوم. آن شمع از آتش میسوزد و رنج میکشد، و من نیز از آب، دچار زحمت و سختی هستم.
هوش مصنوعی: من تمام صحبتهایم با عشق و شراب است و دوستیام با سازهای چنگ و رباب میباشد.
هوش مصنوعی: برای من روز شنبه و جمعه تفاوتی ندارد، زیرا از عشق اینطور درک کردهام که هر دو روز یکسان هستند.
هوش مصنوعی: من عاشق و شیدا هستم و نمیدانم چه کنم. عاشقی که به او عشق ورزیدهام، خود نیز در حال مستی و سرخوشی است و حالش خراب است.
هوش مصنوعی: من از عشق خستهام و در دل غم عشق را احساس میکنم. عاشق یارم و در دستم شراب ناب است.
هوش مصنوعی: من شرابی مینوشم که از نظر زیبایی به لبخند و چشمان معشوقهام میرسد، در شبی تاریک و دلگیر که حتی صدای پرستوها هم به گوش نمیرسد.
هوش مصنوعی: چشم من تحت تأثیر خواب عشق آن نرگس قرار گرفته است، خواب گناهآلودی که احساسات عمیقی را برمیانگیزد.
هوش مصنوعی: لطفاً مرا با تهدید و عذاب آزار ندهید، زیرا عشق برای من به تنهایی کافی است و همین عشق خود مایه رنج و عذاب من است.
هوش مصنوعی: چه کار کنم اگر نتوانم شادی و خوشی کنم، زیرا که من در عشق و شراب و جوانی غرق شدهام؟
هوش مصنوعی: نمیتوان با غم و اندوه به زندگی ادامه داد، زیرا دنیای ما مانند سایهای از ابرها و توهماتی است که واقعی نیستند.
هوش مصنوعی: غم و خیالهای ناپسند خداوند به اندازهای سنگین است که حال جغد، این پرندهی شبزی، در ویرانهها زیباتر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به مقام و منزلت بلند اهل بیت پیامبر اشاره دارد که منزلتشان همچون قبله و کعبهای است که الگوی رفتار و آداب هستند.
هوش مصنوعی: مفاهیم و اصول دین اسلام به وسیله نواندیشان و شخصیتهای بزرگ، به شیوهای مشابه آنچه که پیامبر اسلام در هر زمینهای انجام داد، مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: بخشش او مانند باران فراوان است و کلام شیرین و دلنشین او مانند آب گواراست.
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق خدمت به او باشد، دلهایی که ناتوانی دارند، همیشه منتدار او خواهند بود.
هوش مصنوعی: تو همچون ابری هستی که مرواریدها را میبارد و مانند دریایی هستی که جواهرات را هدیه میکند.
هوش مصنوعی: بدون ستایشهای تو، کلام من بیمعناست و با بخششهای تو، حساب و کتابی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: خاک به خاطر صبر و شکیبایی تو قرار گرفت و باد با بخشش تو، شتاب را یاد گرفت.
هوش مصنوعی: تو هستی که جهان به واسطه تو به کعبهای تبدیل شده، و آسمان به مانند محرابی در حضور توست.
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر generosity تو میتواند از سنگ و خاک، طلا و جواهر بسازد.
هوش مصنوعی: زحل به واسطه تلاش و عزم تو، از میان هفت آسمان، هفت پرده ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: از آن آتش تند و غلیظ، روح دشمن تو به شدت میسوزد و به کباب تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: آتش دشمن تو مانند خاکستر است و آب بدخواه تو تیره و کدر مانند یک رنگ بیکیفیت است.
هوش مصنوعی: برای کسی که بداندیش است، نمیتوان با امید و پذیرش برخورد کرد؛ زیرا نمیتوان او را به زنجیر و طناب بست و به او کنترل کرد.
هوش مصنوعی: گزیدهای که در این بیت بیان شده، به معنای این است که در برخورد با دشمن، نباید به تبعیت از قواعد و تشریفات رفتار کرد؛ زیرا در جوانان، هیچ کس به زیبایی و دلربایی تو نخواهد بود. به عبارت دیگر، طبیعت و جذابیت تو نمیتواند با تظاهر و زینتهای ظاهری قابل مقایسه باشد.
هوش مصنوعی: حضور تو باعث میشود که حتی بزرگترین خطرها هم بیاهمیت به نظر برسند.
هوش مصنوعی: از دشمنی کسی که به شما حسادت میورزد، نترسید؛ زیرا او به سرنوشت بدی دچار خواهد شد و حیاتش تحت تاثیر حسد قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از خدمت و کمک تو بهرهمند شود، به مرتبهای از مقام و عزت میرسد.
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده است که وقتی کلام در وصف تو بیان میشود، به نرمی و لطافت میرسد و ستایش تو موجب پاداش و ارزش میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق وجود دارد، صبر و استقامت هم لازم است؛ و تا زمانی که معشوق وجود دارد، ناز و سرزنش نیز وجود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی و شادی وجود دارد، سوالات و پرسشها هم مطرح میشوند و سپس به دنبال آن پاسخها نیز ارائه میشوند.
هوش مصنوعی: همه چیز جز خوشبختی و سعادت آشکار نیست و هیچ چیز جز حمایت و یاری وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوستان! وقت عصیرست و کباب
راه را گرد نشاندهست سحاب
سوی رز باید رفتن به صبوح
خویشتن کردن مستان و خراب
نیمجوشیده عصیر از سر خم
[...]
میزبان کرد مرا دوش بتم
آن گرانمایه تر از در خوشاب
مجلسی داشتم آراسته خوب
از گل و نرگس و سیم و می ناب
چشم او نرگس و رخسارش گل
[...]
ای جوادی که بتو بحر و سحاب
ننویسند بجز بنده خطاب
آن کریمی تو که از غایت جود
از ستاننده ترا بیش شتاب
هر سؤالی که ز تو شاید کرد
[...]
روز عیدست بده جام شراب
وقت کارست ، چه داری؟ دریاب
مغزم از بانگ دهل کوفته شد
مرهمش نالۀ چنگست و رباب
مدّتی شد که دهان بربستم
[...]
چون بر آمد از دل جام آفتاب
نزد ما هر دو یکی شد برف و آب
مجمع البحرین جامست و شراب
این شراب و جام آبست و حباب
جام می بردست می گردم به ذوق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.