در آن کوش مِنبعد شاهی به دهر
که روزی به انصاف از این خوان خوری
گرت نیم نان جو افتد به دست
به رغبت به از مرغ بریان خوری
نه زآن سان که چندانذکه مقدور توست
ز افراط شهوت دو چندان خوری
ز بسیار خوردن شوی مردهدل
خود اندک خوری، گر غم جان خوری
چو شد ز امتلا، طبع ناسازگار
بود زهر اگر آب حیوان خوری
چو عیسی به قرصی بساز از فلک
که خر باشی ار دیگ پالان خوری
به پای خودت رفت باید به گور
چو بر اشتهای کسان نان خوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو را داددندان که تا نان خوری
همت داده نان تا به دندان خوری
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.