گر به عمری ز من دلشدهات یاد آید
جان محنت زده از بند غم آزاد آید
دی صبا بوی تو آورد و به جان زد آتش
ترسم این شعله زیادت شود ار باد آید
روزها رفت و دلت بر من غمدیده نسوخت
گرچه از ناله من سنگ بفریاد آید
جان من، جانب احباب فراموش مکن
زود باشد که سخنهای منت یاد آید
دل نه منزلگه سلطان خیال است، که او
میهمانیست که در کشور آباد آید
بلبل دلشده گر ناله کند، عیب مکن
در دیاری که نسیم گل و شمشاد آید
هیچ شک نیست که از پای درآید شاهی
چشم خونریز تو گر بر سر بیداد آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد جدایی میپردازد. شاعر میگوید که اگر یاد محبوبش به او بیفتد، روح رنجدیدهاش از غم آزاد میشود. نسیم صبح بوی محبوبش را آورده و این خاطره باعث شعلهور شدن آتش عشق در دل او شده است. شاعر به پایان روزها اشاره میکند که دلتنگی و غم او هنوز بر دل محبوب اثر نگذاشته است، هرچند صدای نالهاش حتی سنگ را به فریاد میآورد. او به یاد احبابش تأکید میکند و به محبوبش میگوید که دل انسان، مانند سرزمین زیبا نیست که تنها مهمان باشد، بلکه میتواند بدون عشق آباد نباشد. در نهایت، شاعر میگوید که در جایی که زیبایی و عطر گلها وجود دارد، عشق و غم نیز جای خود را دارند.
هوش مصنوعی: اگر در طول عمرت یاد من همیشه با تو باشد، روحی که در رنج و درد گرفتار است، از زنجیر غم رها خواهد شد.
هوش مصنوعی: هواپیما از جانب صبا بوی تو را به ارمغان آورد و آتش عشقم را به جانم افکند. میترسم اگر بادی وزید، این شعله بیشتر و بیشتر شود.
هوش مصنوعی: روزها گذشت و دلت برای من که غمگین هستم، محلی از اعراب نداشت، با این که صدای ناله من تا حدی بلند است که سنگها هم به فریاد میآیند.
هوش مصنوعی: عزیزم، فراموش نکن که به دوستانت اهمیت بدهی، زود به یاد خاطرات گذشته و حرفهای خوب میافتی.
هوش مصنوعی: دل مکانی برای حاکم خواب و خیال نیست، بلکه او فقط مهمانی است که به سرزمین سرسبز و آباد میآید.
هوش مصنوعی: اگر بلبل در دلش احساس ناراحتی کند و نالهای سر دهد، در سرزمینی که نسیم گلها و درختان شمشاد میوزد، نباید به او ایرادی بگیری.
هوش مصنوعی: بدون شک، اگر ظلم و ستم ادامه پیدا کند، قدرت و سلطنت تو به خطر خواهد افتاد و به زودی از پای درخواهد آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حبذا نزهت بادی که ز بغداد آید
خاصه کز مسکن آن حور پریزاد آید
بر ره باد ز شب تا به سحر منتظرم
تا که از جانب بغداد دگر باد آید
ای خوشا وقت سحر کز نفس باد صبا
[...]
ترسم آن سرور خوبان ستمش یاد آید
تاج بر سر نهد و بر سر بیداد آید
سوزد از آتش دل خار و خس راه ترا
عاشق از جانب کوی تو به فریاد آید
گرچه دل رفت به کوی تو و بس غمگین بود
[...]
شمر از دست حسین تو بفریاد آید
دجله خشک از طمعش در صف بغداد آید
آنچه بربنده از آن حرص خدا داد آید
چون بیاد آرم چنگیز مرا یاد آید
هر زمان زلف چو زنجیر توام یاد آید
دل دیوانهام از غصه به فریاد آید
کبک قد تو مگر دیده که در طرف چمن
خنده اش بر قد سرو قد شمشاد آید
ز آه من روی تو افروخته گردد آری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.