گنجور

 
امیر شاهی

پیکان غمزه را چو بتان آب می‌دهند

اول نشان به سینه احباب می‌دهند

خاک رهش به مردم آسوده کی رسد

کاین توتیا به دیده بی‌خواب می‌دهند

سیلی میان هر مژه ما را ز روی تست

صد خار را ز بهر گلی آب می‌دهند

مژگان تو که یاری آن چشم می‌کنند

تیغی کشیده در کف قصاب می‌دهند

شاهی به مجلس غم از آن می‌رود ز دست

کش ساقیان دیده می ناب می‌دهند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode