گنجور

 
امیر شاهی

یار با ما چنانکه بود، نماند

مه من مهربان که بود، نماند

دل بر آن آشنا که بود، برفت

سر بر آن آستان که بود، نماند

لطف هر دم که مینمود، گذشت

پرسش هر زمان که بود، نماند

هر دمش سوی من بگوشه چشم

عشوه های نهان که بود، نماند

چه در آن کوی مانده‌ای، شاهی

یار چون بر همان که بود، نماند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
میلی

آن‌چنان بدگمان که بود، نماند

در پی امتحان که بود، نماند

وعده‌اش بی‌وفا نماند، که بود

غمزه نامهربان که بود، نماند

زلف او سرکشی که کرد،‌ گذشت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه