گنجور

 
میلی

آن‌چنان بدگمان که بود، نماند

در پی امتحان که بود، نماند

وعده‌اش بی‌وفا نماند، که بود

غمزه نامهربان که بود، نماند

زلف او سرکشی که کرد،‌ گذشت

چشم او سرگران که بود، نماند

آن نزاعی که غیر با ما داشت

پای او در میان که بود، نماند

ظاهراً با رقیب، یار مرا

التفات نهان که بود، نماند

غیر را هم ز ناشناسی حق

رنجشی بر زبان که بود، نماند

بر وفایش اگرچه ما را هم

احتمالی چنانکه بود، نماند

سر ما گر فتاد از فتراک

غیر هم در عنان که بود، نماند

من اگر از عنان او ماندم

با من آن نیم جان که بود، نماند

عمرها بر شکست میلی بود

شکرللّه هر آن که بود، نماند