گنجور

 
امیر شاهی

کسی کش مهر خوبان کار باشد

دلش با درد و محنت یار باشد

حدیث عاشقی، وانگه غم کار

خرد داند که دور از کار باشد

تن زارم مکش زان طره، ای باد

که مویی در رسن بسیار باشد

من از وی بر نخوردم، یارب آن سرو

ز شاخ عمر برخوردار باشد

به رسوایی علم بردار، شاهی

که صبر و عاشقی دشوار باشد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

گر اندک صلتی بخشد امیرت

ازو بستان کزو بسیار باشد

عطای او بود چون ختنه کردن

که اندر عمر خود یکبار باشد

کمال‌الدین اسماعیل

بنزد خواجه رفتم بهر کاری

کزانم باز گفتن عار باشد

و لکن اقتضای روزگارست

که دانا را به نادان کار باشد

یکی مجهولکی پیش درش بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه