گنجور

 
امیر شاهی

مبارک، منزلی کان خانه را ماهی چنین باشد

همایون، کشوری کان عرصه را شاهی چنین باشد

یک امروزی عتاب آلوده دیدم روی او، مردم

کسی را جان کجا ماند، اگر ماهی چنین باشد؟

ز رنج و راحت گیتی، مرنجان دل، مشو خرم

که آئین جهان گاهی چنان گاهی چنین باشد

غمش تا یار من شد، روی در راه عدم کردم

خوشست آوارگی آن را که همراهی چنین باشد

بخنده گفت: شاهی، تیغ رانم بر سرت روزی

نیم نومید از این دولت، که ناگاهی چنین باشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
میلی

... اهی چنین باشد

... اهی چنین باشد

فریب خویش دادن غایتی دارد، مرا تا کی

دگر تاب نشستن بر سر راهی چنین باشد

تکلف بر طرف، تا کی توان دیدن که بر رغمم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه