خدنگ او که بجان مژده هلاک برد
نوید عیش بدلهای دردناک برد
به خاکپای تو مردن، رقیب را هوس است
روا مدار که این آرزو بخاک برد
دلم بکوی تو دامن کشان رود، ترسم
که سوی خانه گریبان چاک چاک برد
بنامه شرح جدایی کجا تواند داد
کسی که نام تو با خود به ترس و باک برد؟
به ششدرغمت این نیم جان که شاهی راست
امید هست که آید فراق و پاک برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد جدایی و عشق سخن میگوید. او به مژدهای که عشق برایش آورده اشاره میکند و از هوس مرگ رقیب در پای معشوق سخن میگوید. شاعر نگران است که دلش به سوی معشوق برود و در این مسیر آسیب ببیند. او همچنین به نام معشوق اشاره میکند که با خود ترس و اضطراب به همراه دارد. در نهایت، شاعر به امید اینکه روزی این جدایی برطرف شود، افکارش را جمعبندی میکند.
هوش مصنوعی: تیر او که به جانم مژدهی مرگ را آورد، خبری از لذت را به جای درد و رنج به من رساند.
هوش مصنوعی: رقیب دوست دارد که به خاطر تو جان خود را فدای تو کند، اما این خواسته را نپذیر؛ چرا که این آرزو او را به خاک میکشاند.
هوش مصنوعی: دل من به سوی تو میرود، در حالی که دامنم به زمین کشیده میشود. میترسم که در این مسیر، گریبانم پاره و چاکچاک شود.
هوش مصنوعی: کسی که نام تو را به دلخوری و ترس همراه خود دارد، چگونه میتواند داستان جدایی را بیان کند؟
هوش مصنوعی: من با دل ناتوان و دردمند خود به امیدی زندگی میکنم که شاید روزی این جدایی به پایان برسد و آرامش واقعی به زندگیام بازگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بهر تیر تو میلِ (میلم) بهر مغاک برد
شدیم خاک که میلش مگر به خاک برد
ز بهر دوختن چاک سینه مژگانت
گذر ز سینۀ مجروح چاک چاک برد
ز لعل نوش تو دل خواست شربت عنّاب
[...]
کسی ز کوی تو تا چند حبیب چاک برد!
دل آرد و چو برد جان دردناک برد!
به چشم پاک توان دید روی جانان را
که دایم آینه فیض از نگاه پاک برد
به آرزوی تو هر روز آفتاب برآید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.