گنجور

 
امیر شاهی

خدنگ او که بجان مژده هلاک برد

نوید عیش بدلهای دردناک برد

به خاکپای تو مردن، رقیب را هوس است

روا مدار که این آرزو بخاک برد

دلم بکوی تو دامن کشان رود، ترسم

که سوی خانه گریبان چاک چاک برد

بنامه شرح جدایی کجا تواند داد

کسی که نام تو با خود به ترس و باک برد؟

به ششدرغمت این نیم جان که شاهی راست

امید هست که آید فراق و پاک برد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode