ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشانهای
وی زآفتاب روی تو، گنجی به هر ویرانهای
گر عاشقی در کوی تو باید، من تنها بسم
نشنودی آخر جان من، کز خانهای دیوانهای
خواهم متاع جان به کف، گرد سرت گردم شبی
ای طایر قدس آمده شمع ترا پروانهای
تا دید آن خال سیه پهلوی زلفش مرغ دل
افتاد در دام بلا بیچاره بهر دانهای
در گوش تو آه و فغان، بادی است از هر سو وزان
با چشم خوابآلود تو، افسون من افسانهای
شاهی که میسوزد دلش، بیچاره آهی میکشد
دودی به روزن بر شود، هرجا که سوزد خانهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی است. شاعر از شمع و آفتاب به عنوان نمادهایی از عشق و زیبایی یاد میکند و expresses احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق. در عین حال، او از درد و رنجی که در این عشق تجربه میکند نیز سخن میگوید. او به دنبال ارتباطی عمیق با محبوب خود است و میگوید که حتی اگر در کوی معشوق تنها باشد، هنوز هم حاضر است به دنبالش برود. در کل، شعر احساسی و پر از تصویرسازیهای زیبا درباره عشق و اشتیاق است.
هوش مصنوعی: ای چراغ چهرهات، نور و روشنیات به همه جا میتابد و در هر خانهای روشنایی میآورد. همچنین، از زیبایی و درخشندگی تو، ثروت و گنجی در هر جای خالی و ویرانه وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی عاشق تو باشد، باید در کوی تو حضور داشته باشد. من تنها از تو خواستهام که صدایم را بشنوی؛ زیرا جانم به خاطر دیوانگیام در خانهای غمگین است.
هوش مصنوعی: میخواهم جانم را به تو تقدیم کنم و دور تو بچرخم، ای پرندهای از عالم قدس که شمع تو را پروانهای است.
هوش مصنوعی: وقتی آن نقطه سیاه در کنار زلفش را دید، دل عاشق به دام مشکلات افتاد و بیچاره برای جلب توجه او به هر کاری تن میدهد.
هوش مصنوعی: در گوش تو صدای ناله و گریهای به گوش میرسد که از هر طرف میوزد و با چشمان خوابآلودت، enchantment من داستانی خیالی و جادویی است.
هوش مصنوعی: شاهی که دلش آتش گرفته، بینوا آهی میکشد و دودی که از آن بلند میشود، هرجا که باشد، خانهای را میسوزاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رونق هر گلشنی وی روزن هر خانهای
هر ذره از خورشید تو تابنده چون دردانهای
ای غوث هر بیچارهای واگشت هر آوارهای
اصلاح هر مکارهای مقصود هر افسانهای
ای حسرت سرو سهی ای رونق شاهنشهی
[...]
خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، برنا نهای
جورت نمیگیرم گنه، کز نیک و بد دانا نهای
هر سو که زیبا بگذرد، در دل همی بار آورد
زیباییت جان میبرد، یا آفتی، زیبا نهای
رخسار جانپرور ترا، شکلی ز جان خوشتر ترا
[...]
ای در غم عشق تو من در هر دهن افسانهای
گشتم غریق بحر غم در جستن دردانهای
هرچند ببریدی ز من از تو طمع نبریدهام
جانی و ببریدن ز جان نتوان بهر افسانهای
از درد دوری روز و شب افتادهام در تاب و تب
[...]
ای از صفات حسن تو بر هر گذر افسانهای
وز پرتو نور رخت شمعی به هر کاشانهای
ای از خراباتت زمین دُرد ته پیمانهای
در پای شمعت آسمان پرسوخته پروانهای
از آرزوی صحبتت، از اشتیاق دیدنت
هر بلبلی شیونگری، هر شاخ گل حنانهای
جوش اناالحق میزند، گلبانگ وحدت میکشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.