گنجور

 
امیر شاهی

ساقیا، لطفی بکن جامی بده

درد ما را یکدم آرامی بده

میکنم عرض نیازی پیش تو

گر جوابی نیست، دشنامی بده

سر فدای تیغ تست، ای جان بیا

قصه ما را سرانجامی بده

ما چو دوریم از برت، آخر گهی

نامه‌ای بنویس و پیغامی بده

چند سوزی شاهی دلخسته را

گاه‌گاهش وعده خامی بده