ساقی باقی مرا جامی بده
از لب لعل خودم کامی بده
چشم شوخت را ز بهر صید جان
از دو زلف عنبرین دامی بده
از رخ چون روز و زلف همچو شب
جان ما را صبحی و شامی بده
مژده وصلش اگر داری صبا
پیش این مهجور پیغامی بده
جان که شد از درد هجرت مضطرب
برامید وصل آرامی بده
من دعای جان تو گویم مدام
تو عوض یکبار دشنامی بده
بی سروسامان شدم در عشق تو
کار عاشق را سرانجامی بده
عشق مارا نیست آغازی پدید
چون نبود آغاز انجامی بده
شد اسیری مست چشم سرخوشت
از می لعلت ورا جامی بده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و دردناک یک عاشق است که از معشوق خود دور افتاده و به دنبال راهی برای آرامش و وصال میگردد. شاعر از ساقی میخواهد که برایش جامی پر از می بیاورد تا از رنجهای عشق خود کاسته شود. او زیباییهای معشوق را توصیف میکند و از ساقی تقاضا میکند که نشانههایی از وصال به او بدهد. در این بیقراری عشق، شاعر از درد جدایی مینالد و میخواهد تا به خاطر عشقش دعایی کند، اما در عوض انتظار پاسخ مهربانانه دارد. شاعر در نهایت از بیسر و سامانی خود در عشق میگوید و درخواست میکند که به او پایان خوشی در این مسیر داده شود.
هوش مصنوعی: ای ساقی، از لب زیبا و شیرینت، جامی به من بده تا از آن لذت ببرم.
هوش مصنوعی: به چشمان زیبا و فریبندهات برای به دام انداختن دل من لطفاً دمی از دو زلف خوشبو و خوشرنگت بساز.
هوش مصنوعی: از چهرهات که مانند روز روشن است و از موهایت که مانند شب تاریک است، به جان ما صبح و شام بده.
هوش مصنوعی: اگر پیام وصال محبوب را داری، ای نسیم، برای این معزول یک پیغام بفرست.
هوش مصنوعی: وقتی جانم از درد جدایی بیقرار شده، ای کاش به من آرامشی از وصال عطا کنی.
هوش مصنوعی: من همیشه برای تو دعا میکنم، اما تو فقط یک بار به من دشنام بده.
هوش مصنوعی: در عشق تو به شدت آشفته و بیقرار شدم. ای عشق، لطفاً به وضعیت عاشق یک پایان شایسته بده.
هوش مصنوعی: عشق ما هیچگاه آغاز و پایانی ندارد، زیرا اگر آغاز و پایانی وجود داشته باشد، هرگز عشق واقعی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: عشق و جذبه چشمان زیبایت مرا به اسیری کشانده است. حالا از شراب خوش رنگت به من جامی بده تا در این حال و هوا غرق شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کای صبا از دوست پیغامی بده
گر دعائی نیست دشنامی بده
ساقیا، لطفی بکن جامی بده
درد ما را یکدم آرامی بده
میکنم عرض نیازی پیش تو
گر جوابی نیست، دشنامی بده
سر فدای تیغ تست، ای جان بیا
[...]
ای نسیم از دوست اعلامی بده
با دل افکار آرامی بده
در فراقت طاقت صبرم نماند
از ره الطاف پیغامی بده
از سگان کوی تو خوان بنده را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.