گنجور

 
امیر شاهی

ما دل به چین زلف دلارام بسته‌ایم

در باده لبش طمع خام بسته‌ایم

آخر توان به کعبه کویش طواف کرد

چون عزم جزم کرده و احرام بسته‌ایم

دعوی زهد کرده به دوران حسن او

تهمت نگر که بر دل بدنام بسته‌ایم

ای مرغ بوستان، تو و نوروز و نوبهار

پرواز ما مجوی، که در دام بسته‌ایم

گفتی: چراست شاهی از این آستانه دور

ما دیده از رخ تو به ناکام بسته‌ایم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شاهدی

تا دل به قید زلف دل‌آرام بسته‌ایم

بر دیده خواب و بر جگر آرام بسته‌ایم

سودای یار در سر و سر در کمند زلف

این عقده بین که ما به سرانجام بسته‌ایم

ما از مقام صدق سر کویش از صفا

[...]

صائب تبریزی

عمری است ما لب از طمع خام بسته‌ایم

از صبر سنگ بر دل ناکام بسته‌ایم

مینای باده با رگ گردن مطیع ماست

تا لب ز گفتگو چو لب جام بسته‌ایم

از شکرست بستر و بالین ما چو مغز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه