تو شهریار جهان، ما غریب شهر توایم
وطن گذاشته، بیخانمان ز بهر توایم
دوای دل نشود نوش جام جم ما را
که ناز پرور پیمانه های زهر توایم
ز لطف بر سر ما دست رحمتی می نه
که پایمال حوادث ز تاب قهر توایم
چو لاله، داغ دل از نوبهار عارض تو
چو غنچه، خون جگر از لعل نوش بهر توایم
شد از وفای تو مشهور عالمی شاهی
بس است شهرت ما، کز سگان شهر توایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساس تنهایی و بیخانمانی خود را در شهر محبوبش بیان میکند. او اشاره میکند که حتی اگر در وطنش نباشد، همه کارها و احساساتش به خاطر عشق و زیبایی آن شهر است. او به معشوق خود میگوید که امیدوار است بر او رحم کند، زیرا تحت فشار مشکلات قرار گرفته است. همچنین، شاعر با تشبیه خود به لاله و غنچه، احساس درد و عشق خود را به معشوق نشان میدهد و در نهایت به شهرت و جایگاه خود اشاره میکند که فقط به خاطر عشق به اوست و خود را در کنار سگان آن شهر میبیند.
هوش مصنوعی: تو پادشاه دنیا هستی و ما در شهر تو غریب و بیخانمانیم. ما برای تو و به خاطر تو وطن و خانهمان را رها کردهایم.
هوش مصنوعی: دوای دل ما نمیشود نوشیدن جام جم، زیرا ما همچون نازپروردههایی هستیم که در لبه پیمانههای زهر تو قرار داریم.
هوش مصنوعی: ای مهربان، بر ما ببخشای که ما در برابر سختیها و مشکلات، زیر فشار قهر تو قرار گرفتهایم. دوست داریم که از رحمت تو به ما نیکی و لطف برسانی.
هوش مصنوعی: دلم برای تو به اندازه گل لاله که در بهار میشکفد، میسوزد و مثل غنچهای که از لعل نوشی زخم میخورد، دچار درد و رنج است.
هوش مصنوعی: به خاطر وفای تو، همه در جهان به ما احترام میگذارند. اما برای ما همین که شناخته شویم کافی است، زیرا ما از دوستداران تو هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.