ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم
آشفته دل ز فتنه زلفت، دماغ هم
یکشب، ز چهره مجلس ما را فروغ ده
تا شمع گوشه ای بنشیند، چراغ هم
سودای کویت از سر من میبرد برون
گلگشت بوستان و تماشای باغ هم
ویرانه ایست گلشن عیشم، که هیچگه
بلبل بدانطرف نپرد، بلکه زاغ هم
شاهی که بی فروغ رخت سوخت همچو شمع
دارد غم تو وز همه عالم فراغ هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی تو به گلشنم نکشد دل به باغ هم
با تو به درد خوش بردم دل به داغ هم
جایی که آفتاب رخت نور گسترد
آنجا چه جای شمع و چه جای چراغ هم
با قامت چو سرو تو و سبزه خطت
[...]
دردت به دل رسیده و از دل به داغ هم
مجلس بود به روی تو گرم و ایاغ هم
دردی عجب نشسته مرا در کمین دل
ترسم دل مرا نگذارد به داغ هم
معشوق هرکه هست در این انجمن، تویی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.