گنجور

 
امیر شاهی

ای دوست، شبی به کوی ما باش

درد دل ریش را دوا باش

ایام وصال، خوش زمانی است

گو محنت هجر در قفا باش

دادم دل و جان به عذرخواهی

بر خاک درش، نگفت شاباش

ای زاهد شهر، ما و کویش

جنات نعیم گو ترا باش

شاهی، همه عمر می کشیدی

روزی دو سه نیز پارسا باش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode