غم روی تو دارد دل، همین بس
نخواهد کرد از فکر چنین بس
دل و جان و خرد بردی و اکنون
سری مانده است ما را بر زمین بس
اگر بیند ترا با زلف پرچین
کند صورتگری نقاش چین بس
سگ کوی خودم خواندی، عفاالله
اگر من آدمی باشم، همین بس
دلی کز دولت وصل است مغرور
چو هجرانش بلایی در کمین بس
برای جیب گل، از گرد راهش
صبا را شمهای در آستین بس
تو با گل جام گیر و شاد بنشین
که شاهی را غم آن نازنین بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم و عشق است. شاعر از درد و رنجی صحبت میکند که ناشی از جدایی معشوقش است و میگوید که همین احساس کافی است که دلش داغدار باشد. او همچنین به زیبایی معشوق اشاره میکند و به نقاشی که صورت او را به تصویر میکشد، اشاره دارد. در نهایت، شاعر به سرخوشی و لذت در کنار گل و شادمانی اشاره میکند و بیان میکند که غم از دست دادن معشوق، بار سنگینی بر دل اوست.
هوش مصنوعی: دل به خاطر دیدن روی تو غمگین است و همین کافیست که از فکر و اندیشههای دیگر دور شود.
هوش مصنوعی: تو عشق و عقل و روح ما را گرفتی و اکنون ما را تنها و سردرگم بر زمین رها کردهای.
هوش مصنوعی: اگر کسی تو را ببیند که با موهای مجعد و پیچیدهات جلوهگری میکنی، هنر فرنگیفروشی به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: من را به عنوان یک سگ در کوی خودت خطاب کردی، اگر من انسانی باشم، همین کافی است.
هوش مصنوعی: دل افرادی که از نعمت وصل و دوستی برخوردارند، به راحتی فریب میخورد و زمانی که دوری و جدایی به سراغشان میآید، آن فاصله میتواند بلای بزرگی برایشان باشد.
هوش مصنوعی: برای جیب گل، نسیم صبحگاهی را به آرامی در آستین خود نگهدار.
هوش مصنوعی: با گل جامی به دست بگیر و خوش باش، چون غم آن نازنین برای شاهی کافی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کمال تو تو میدانی یقین بس
که هستی اوّلین و آخرین بس
مرا درد تو در جان حزین بس
ز درمانهای دل ما را همین بس
به رضوان را بگو جنت ببندد
سر کوی توام خلد برین بس
پری را گو که با ما ناز مفروش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.