گنجور

 
امیر شاهی

خطت که درد و داغ تو نو می‌کند مرا

جان در بلای عشق گرو می‌کند مرا

عمری به راه عشق ز سر داشتم قدم

باز آرزوی آن تک و دو می‌کند مرا

من کشته از جواب سلامی و لطف یار

امیدوار گفت و شنو می‌کند مرا

شرمنده خیال توام در غمی چنین

کو پرسشی به آمد و رو می‌کند مرا

دید ابروی تو شاهی و دیوانه گشت باز

آری خراب آن مه نو می‌کند مرا

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
میلی

امّید وعد‌ه‌های تو نو می‌کند مرا

در دست انتظار، گرو می‌کند مرا

قاصد که هر زمان ز تو آید به سوی من

شرمنده خود از تک و دو می‌کند مرا

حیرت، مثال صورت آیینه پیش یار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه