خطت که درد و داغ تو نو میکند مرا
جان در بلای عشق گرو میکند مرا
عمری به راه عشق ز سر داشتم قدم
باز آرزوی آن تک و دو میکند مرا
من کشته از جواب سلامی و لطف یار
امیدوار گفت و شنو میکند مرا
شرمنده خیال توام در غمی چنین
کو پرسشی به آمد و رو میکند مرا
دید ابروی تو شاهی و دیوانه گشت باز
آری خراب آن مه نو میکند مرا