امشب دلم به فکر دهان تو تنگ بود
وز صبح با خیال خودم تیر جنگ بود
از نالهام نوا به دل عاشقان رسید
قانون عشق چون دل ما را به چنگ بود
بر جان و دل چو لشکر حسن تو تاختند
اول کسی که بر دل ما زد خدنگ بود
از سوز نغمه رشتهٔ جان مرا بسوخت
پیر سخن که ورا نام جنگ بود
در حیرتم که جام ز جاجی به جرعه ای
در هم شکست توبه ما کو چو سنگ بود
شد شاهدی ز خون جگر سرخ روئیی
عاشق همیشه از جگر خود به رنگ بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از عشق و دلتنگی برای معشوق صحبت میکند. او از صبح تا شب به فکر معشوقش بوده و در این میان، دلتنگیاش به شکل نالهای به دیگر عاشقان منتقل شده است. عشق را به جنگ تشبیه کرده و میگوید که معشوق با زیباییاش دل او را تسخیر کرده است. احساس سوز و گداز ناشی از عشق و نغمههای دلنواز او را به شدت تحت تأثیر قرار داده و او در حیرت از تأثیر این عشق بر زندگیاش است. در پایان، شاعر به رنگ عشق اشاره میکند که همچون خون جگر او را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: امشب دلم به یاد تو پر از احساس تنگی بود و از همان صبح در ذهنم درگیری و جنگی وجود داشت.
هوش مصنوعی: از صدای نالهام، آهنگی به دل عاشقان رسید، زیرا قانون عشق مانند چنگی ما را در بر گرفته است.
هوش مصنوعی: زمانی که لشکر زیبایی تو بر جان و دل ما حمله کرد، اولین کسی که بر دل ما تاثیر گذاشت، تیر عاشقانهای بود که به قلب ما شلیک شد.
هوش مصنوعی: از شدت احساسات ناشی از نغمهای که بر دل مینشیند، روح و جانم به داغی میآید و این حس را به وسیلهٔ فردی با تجربه و کهن، که به او لقب جنگ را دادهاند، تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: من در شگفتم که چگونه جامی به سادگی و با یک جرعه شکست، و توبه ما که سخت مانند سنگ بود، اینگونه از هم پاشید.
هوش مصنوعی: شاهدی به وجود آمد که چهرهای سرخ و زیبا دارد و این زیبایی نشان از غم و درد عاشقانهای است که همیشه در دل او بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
رفت آنکه روز ما ز ستم تیره رنگ بود
واندوه را بنزد دل ما درنگ بود
وان شد که گفتی از در و دیوار روزگار
خورشید تیغ آخته با ما بجنگ بود
وان عهد شد که چون گل رعنا بخون دل
[...]
آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود
دی سنبلش ز تاب می آشفته رنگ بود
ای واعظ، ار حدیث تو ننشست در ضمیر
عیبم مکن، که گوش بر آواز چنگ بود
عمری چو خاک، بر سر کویت شدم مقیم
[...]
باز آمد و ز عربده شرمنده رنگ بود
مایل به آشتیّ و پشیمان ز جنگ بود
ای حسرت از دلم برو امروز، کان گذشت
کاین خوان تنگ عیش بر امید تنگ بود
آخر کبوتر حرم التفات شد
[...]
امشب گل شکفتگی ما دو رنگ بود
نقل شراب، پسته ی خندان تنگ بود
ساقی ز چهره آینه بر روی بزم داشت
مطرب ز پنجه، شانه کش زلف چنگ بود
گل از حجاب لاله رخان حال غنچه داشت
[...]
امشب غبار نالهٔ دل سرمه رنگ بود
یا رب شکستشیشهٔ من از چه سنگ بود
از کشتنم نشد شفقی طرف دامنی
خونم درپن ستمکده نومید رنگ بود
تا صاف گشت آینه خود را ندیدم ام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.