امشب گل شکفتگی ما دو رنگ بود
نقل شراب، پسته ی خندان تنگ بود
ساقی ز چهره آینه بر روی بزم داشت
مطرب ز پنجه، شانه کش زلف چنگ بود
گل از حجاب لاله رخان حال غنچه داشت
شکر ز خنده ی لب خوبان به تنگ بود
می کرد مدعی به من اظهار دوستی
امشب ستاره پنبه ی داغ پلنگ بود
هر موج کز محیط پرآشوب روزگار
برخاست، چون ملاحظه کردم نهنگ بود
ننمود مرگ هیچ کس از بیم جان مرا
اوقات عمر من همه چون روز جنگ بود
گردد دلم شکسته ز تندی بوی گل
آن روزگار رفت که این شیشه سنگ بود
چون صورت فرنگ، نگاه تو عام شد
رفت آن زمان که عرصه بر احباب تنگ بود
موج شراب، صیقل آن تا نشد سلیم
چون برگ تاک، آینه ام زیر زنگ بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف زیباییهای شب و بزم پرداخته و حال و هوای شادی و عشق را به تصویر میکشد. گلها دو رنگ شدهاند و شراب شاداب و دلنشین است. ساقی با چهرهای زیبا در بزم حضور دارد و موسیقی نیز از نوازش زلفها به گوش میرسد. شاعر به دوستیهایی که در حال شکلگیری است اشاره میکند و در عین حال تبعات زندگی و مرگ را نیز در نظر دارد. او از روزگاری سخن میگوید که شادی و زیباییها بیشتر بودند و دلتنگی و غم در او حس میشود. به طور کلی، این شعر به زیباییهایی که در گذشته وجود داشت و حال به آنها دسترسی نیست، میپردازد و حس نوستالژی را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: امشب گل زیبا و شگفتانگیز ما رنگهای مختلفی داشت و در کنار آن، شراب و پستهای که در تنگ بود، بسیار شادیآور و خوشحالکننده به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: ساقی با چهرهاش، آینهای بود که در آن میدرخشید، و مطرب با نواختن سازش، مثل کسی که با دستش در میان زلفها بازی میکند، حال و هوای جشن را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: گلی از زیبایی و حجاب چهره ی لالهها به حالت غنچه در آمده بود و شکر از خندهی لبهای زیبا به شدت برآشفته بود.
هوش مصنوعی: شخصی که خود را مدعی دوستی من میداند، امشب به گونهای رفتار کرد که به نظر میرسید به جای صداقت، مانند ستارهای داغ و خطرناک بود.
هوش مصنوعی: هر موجی که از دریا و آشفتگیهای زندگی بلند میشود، وقتی به آن دقت کردم، متوجه شدم که در عمق آن یک نهنگ بزرگ نهفته است.
هوش مصنوعی: هیچ کس به خاطر ترس از مرگ، مرگش را نشان نداده است و تمام لحظات زندگیام مانند روزهای جنگ بوده است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر بوی تند گل در آن روزگار، شکسته و ناراحت است؛ زمانی که این شیشه، محکم و از سنگ ساخته شده بود.
هوش مصنوعی: زمانی که نگاه تو به زیبایی و ظرافت بیان شد، همه مردم تحت تأثیر آن قرار گرفتند و در آن زمان که وضعیت بر دوستان نزدیک به تو سخت و دشوار بود، همه چیز تغییر کرد.
هوش مصنوعی: موج شراب، به مانند پولکی که در دریا قرار دارد، تا زمانی که خالص و زلال نشده است، ذهن و وجودم را مانند آینهای میسازد که زیر زنگ و کثیفی قرار دارد. به این معنا که تا زمانی که پاک نشود، نمیتواند روشن و شفافی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفت آنکه روز ما ز ستم تیره رنگ بود
واندوه را بنزد دل ما درنگ بود
وان شد که گفتی از در و دیوار روزگار
خورشید تیغ آخته با ما بجنگ بود
وان عهد شد که چون گل رعنا بخون دل
[...]
آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود
دی سنبلش ز تاب می آشفته رنگ بود
ای واعظ، ار حدیث تو ننشست در ضمیر
عیبم مکن، که گوش بر آواز چنگ بود
عمری چو خاک، بر سر کویت شدم مقیم
[...]
امشب دلم به فکر دهان تو تنگ بود
وز صبح با خیال خودم تیر جنگ بود
از نالهام نوا به دل عاشقان رسید
قانون عشق چون دل ما را به چنگ بود
بر جان و دل چو لشکر حسن تو تاختند
[...]
باز آمد و ز عربده شرمنده رنگ بود
مایل به آشتیّ و پشیمان ز جنگ بود
ای حسرت از دلم برو امروز، کان گذشت
کاین خوان تنگ عیش بر امید تنگ بود
آخر کبوتر حرم التفات شد
[...]
امشب غبار نالهٔ دل سرمه رنگ بود
یا رب شکستشیشهٔ من از چه سنگ بود
از کشتنم نشد شفقی طرف دامنی
خونم درپن ستمکده نومید رنگ بود
تا صاف گشت آینه خود را ندیدم ام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.