خوش بود که تیرش به دل ما گذری داشت
وان چشم هم از غمزه به سویش نظری داشت
آورد صبا وقت سحر مژده دیدار
گویا که دعای سحر ما اثری داشت
بگریست بر احوال درونم همه شب شمع
او هم مگر از سوز دل من خبری داشت
سر در قدم پیر خرابات نهادیم
زان رو که ره خلو تیان درد سری داشت
شد شاهدی اندر ره معشوق روانه
کاین راه بهر مرحله خوف و خطری داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در مجلس اگر او نظری با دگری داشت
دانند حریفان که در آن هم نظری داشت
هر لاله، که با داغ دل از خاک برآمد
دیدم که: ز سودای تو پر خون جگری داشت
امروز سر زلف تو آشفته چرا بود؟
[...]
آغاز نگاهم به قیامت نظری داشت
واکردن مژگان چراغم سحری داشت
خوابم چه خیال است به گرد مژه گردد
بالین منگم شده آرام پری داشت
چشمی به تحیرکدهٔ دل نگشودیم
[...]
آن واقعه مسجدیان! کم ضرری داشت؟
یا کم خطری داشت؟
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.