گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شاهدی

به عشق آن میان شد مدتی با من سمر بندم

همی خواهم که من با کاکلش سودا به سر بندم

به زنجیر سر زلفش دلم در قید محکم بود

فروزان کاکلش بر سر بهر سو بند بر بندم

دلم بگرفت در غربت کجایی ساربان آخر

کزین دهر خراب آباد رخت خویش بربندم

چو از خلق جهانم می رسد محنت به هر جایی

به کنج عزلتی بنشینم و بر خلق در بندم

چو از روز ازل با یار ما ر ا عهد محکم بود

بگو ای شاهدی من دل به دلدار دگر بر بندم