گنجور

 
سیف فرغانی

ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزاری

رنگیست ز روی تو با هر گل رخساری

از دیدن ماه و خور عار آیدت ای دلبر

گر بهر تماشا را در خود نگری باری

بی معنی عشق تو جان در بدن خاکی

چون صورت رنگینست آرایش دیواری

اندر ره عشق تو گامی زدم و چون خود

در هر قدمی دیدم سرگشته طلب کاری

تنها نه منم مرغی در دام تو افتاده

از هر قفسی بشنو آواز گرفتاری

گرد لب تو گشتم کز وی شکری چینم

در عمر نکردستم شیرین تر ازین کاری

وصل تو بسی جستم واکنون شده ام از تو

خشنود بپیغامی، خرسند بگفتاری

هرجا شکرستانی در شهر شود پیدا

من چون مگسم او را بی سیم خریداری

گر سیم و زرت باشد خاک در جانان خر

وآنگه درمی از وی مفروش بدیناری

آن دوست ز بهر من آزرده شد از دشمن

از بهر دل بلبل گل خسته شد از خاری

گفتیم بنگارینم کای برده دل و دینم

تو آن منی جانا من آن تو؟ گفت آری

نزدیک کسی کورا چون سیف بود حالت

معذورم اگر ورزم سودای چنین یاری

 
 
 
منوچهری

خواهم که بدانم من جانا که چه خوداری

تا از چه برآشوبی، یا از چه بیازاری

گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر

صد کینه به دل گیری، صد اشک فروباری

بدخو نبدی چونین، بدخوت که کرد آخر

[...]

امیر معزی

ای جُسته جفاکاری جَسته ز وفاداری

بنمای وفاداری بگذار جفاکاری

آشفته‌ام از عشقت بیهوده چرا شیبی

آزرده‌ام از هجرت بیهوده چه آزاری

سیم‌است مرا در جسم از حسرت و غم خوردن

[...]

فلکی شروانی

شاهی که بدو نازد شاهی به جهانداری

خواهند به نور از وی اجرام فلک یاری

فرخنده (منوچهر) آن کش دهر برد فرمان

دارد صفت یزدان در قصد نکوکاری

بدخواه ورا خویشی با محنت و درویشی

[...]

عطار

ترسا بچه‌ای شنگی زین نادره دلداری

زین خوش نمکی شوخی، زین طرفه جگرخواری

از پستهٔ خندانش هرجا که شکر ریزی

در چاه زنخدانش هر جا که نگونساری

از هر سخن تلخش ره یافته بی دینی

[...]

مولانا

افتاد دل و جانم در فتنه طراری

سنگینک جنگینک سر بسته چو بیماری

آید سوی بی‌خوابی خواهد ز درش آبی

آب چه که می‌خواهد تا درفکند ناری

گوید که به اجرت ده این خانه مرا چندی

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه